نشان نمیداد و در کشاکشها بسوی دربار گرایش مینمود. این همانست که گفتیم پیشنهاد میکرد قانون اساسی را بنجف نزد علمای آنجا فرستند، و این نمونه ناآگاهی او از مشروطه بدلیل ناهمراهیش میباشد. از آنسوی خاندان ایشان با اتابک بستگی دیرین میداشتند، و برادرش حاجی مخبرالسلطنه در کابینه او از وزیران میبود.
از اینرو از روزیکه اتابک بایران آمد صنیعالدوله سرگرانیش با مشروطه بیشتر گردید، و چند بار بکنارهجویی کوشید. لیکن مجلسیان نپذیرفتند چون مرد آرام و سنگینی میبود با خواهش او را نگه داشتند. ولی چون اتابک کشته شد صنیعالدوله از مجلس پا کشید و سپس نیز کنارهجویی خود را آگاهی داد.
در اینمیان احتشامالسلطنه بتهران درآمد. اینمرد که بآزادیخواهی شناخته گردیده و از سوی تهران بنمایندگی برگزیده شده بود در کمیسیون مرزی میگذرانید تا اینهنگام از انجا بازگشت. نمایندگان آمدن او را فرصت شمرده بجای صنیعالدولهاش بر گزیدند و کسانی بخانهاش دفنه بمجلس آوردند.
در همانروزها محمدعلیمیرزا کابینهای را که برگزیده بود بمجلس آگاهی داد، بدینسان:
مشیرالسلطنه رئیس الوزراء و وزیر داخله، سعدالدوله وزیر خارجه، مستوفیالممالک وزیر جنگ، قوامالدوله وزیر مالیه، مشیر الملک وزیر عدلیه، مهندس الممالک وزیر فواید عامه، مجدالممالک وزیر تجارت، نیرالملک وزیر علوم و اوقاف.
در مجلس چون گفتگو شد بیشتر نمایندگان باین کابینه امید نیکی نمیبستند، و نبایستی ببندند. زیرا بیشترشان همان درباریان بیکاره می بودند، و از آنسوی سعدالدوله وزیر خارجه از مجلس بیزاری نموده و خود را کنار کشیده بود. با این بدامیدی چون مجلس خود نیز بیکاره شده بود آنها را پذیرفت و در نشست دوشنبه بیست و چهارم شهریور (۷ شعبان) که برای شناسانیدن بمجلس آمدند کسی زبان بایراد نگشاد.