جنازهٔ عباس آقا که دو روز بیشتر بروی خاکها بود کسانی از بازاریان بنام همکاری درخواستند که بایشان سپرده شود تا بخاک سپارند. ولی شهربانی نپذیرفت و خود شبانه آنرا با خواری بسیار بخاک سپرد. چنین گفته میشد که او را نخست با همان جلیقه و شلوار که بتن میداشت در گودالی انداخته خاکی برویش ریختهاند. لیکن سپس از ترس آگاهی آزادیخواهان بیرون آورده کفن کردهاند.
تا سه روز بدینسان چیرگی از سوی دربار میبود، و آزادیخواهان نمی توانستند سخنی بگویند یا ایرادی بگیرند. ولی کمکم زبان آنان باز شد. نخست روزنامه «روحالقدس» که آن زمان تازه بیرون می آمد، در شمارههای چهار و پنج خود گفتارها در بدی اتابک نوشت و از رفتاریکه با جنازه عباس آقا شده بود رنجیدگی نشان داد. از آنسوی انجمن آذربایجان به پشتیبانی از گرفتاران برخاسته برفتار شهربانی خرده گرفت. دیگر انجمنها نیز با وی هم آواز گردیدند. کمکم در مجلس نیز این گفتگو بمیان آمد و نتیجه این شد که شهربانی دیگر کسی را نگرفت و داستان در اینجا پایان یافت.
از اینسوی کسانی ببازجویی از سر خاک عباس آقا پرداختند، و شادروان قاضی ارداقی با برادرش میرزا علی اکبر در این باره کوشیده فیروز شدند، و خوابگاه جاویدان آنجوان باغیرت را پیدا کرده گلکار گزاردند، و آنرا با گچ و آجر بالا آوردند. سپس روز شنبه پانزدهم شهریور (۲۸ رجب) که روز هفتم مرک آن جوان بود نزدیک بدو هزار تن از آذربایجانیان و تهرانیان و دیگران رو بسر خاک آنجوان گزاردند، و دسته گل فراوان بروی گورش ریختند، و نمایش و جنبش بسزا از خود نمودند. شادروانان ملکالمتکلمین و بهاءالواعظین گفتارها راندند و ارجشناسی از جانفشانی عباس آقا نمودند. بدینسان پذیرایی شایندهای بجا آوردند.
این در تهران بود. در آذربایجان چنانکه گفتیم، از چند روز پیش جنبشی به دشمنی اتابک در خوی و تبریز میرفت، و این بود همینکه آگاهی از کشته شدن او رسید بشادمانی برخاستند. در تبریز