فرسخی چادر زد و در اندک زمانی تاراجگران را دور رانده ایمنی بر پا گردانید. ولی روز نهم مرداد (۲۱ جمادیالثانیه) بامداد ناگهان سپاهیان عثمانی بر سر کوهها و پشتهها پدیدار گردیده بیآنکه آگاهی دهند با توپ و تفنگ بجنگ و شلیک پرداختند. مجدالسلطنه تا دیری باور نمیکرد که سپاهیان عثمانی باشند و چنین میدانست که همان کردانند که باز سر بآشوب آوردهاند و از اینرو فرمان جنک داده بجلوگیری کوشید.
ولی چون گلوله های توپها رسید و بیگمان گردید که سپاهیان عثمانیند چون مجدالسلطنه دستور جنک با آنان نمیداشت و در شماره سپاه و افزار با آنان برابر نمیبود کسی را بنزد فرمانده عثمانی فرستاد که ما را با شما جنگی نیست. او پاسخ داد: ولی ما جز بجنک شما نیامدهایم، و اکنون که چنین میگویید باید تا دو ساعت دیگر لشگر خود را برداشته بشهر بازگردید.
مجدالسلطنه شیپور بازگشت کشانیده با رسوایی رو بشهر آورد. در اینجنک بسیاری از سربازان کشته گردیده چادر و افزار فراوان بتاراج رفت، چون لشگر پریشان و سرشکسته بشهر باز میگشتند مایه اندوه مردم گردید. از آنسوی کردان میدان بازی یافته، بتاخت و بتاراج دلیرتر گردیدند، چنانکه هر روز از گوشه دیگری ناله ستم دیدگان برمیخاست و زنان و بچگان گریان و نالان بشهر میآمدند، در این تاخت و تاراج یکی از پیشگامان اسماعیل آقا ( سیمکو) شکاک میبود که بکینه کشته شدن برادرش جعفر آقا دست بخون بیگناهان میآلود. دیههای پیرامون ارومی برخی شیعه نشین و برخی آسورینشین میباشد، و چون کردان با هر دو دسته دشمنی کیشی میداشتند بی هیچ باکی خونها میریختند. گذشته از آنکه عثمانیان وادارشان میکردند و بسیاری از آنان کردان خاک عثمانی میبودند. انجمن ارومی در یکی از تلگرافهای خود که چند روز پس از شکست مجدالسلطنه بانجمن تبریز فرستاده چنین مینویسد:
«... تمام دهات شهر غارت ذخیره قورخانه اردو منهوب حالیه