نخستین کشتگان راه آزادی بود. چون هجدهم جمادیالاولی روز کشته شدن سیدعبدالحمید، و بیستم آن روز کشته شدن حاجی سیدحسین میبود، «انجمن اتحاد طلاب» بر آن شد که روز هجدهم (هشتم تیر ماه) سر سال باشکوهی برای آنان گیرد و از چند روز پیش به بسیج کار پرداخت. بدینسان که بروی گور سید عبدالحمید در مسجد آدینه پارچههای سیاه پوشانیده و دستههای گل چید. نیز بایوان مسجد پارچههای سیاه کشید، افزار «ختم» و سوگواری آماده گردانید.
چون آنروز رسید از آغاز روز مردم دستهدسته آمده، و بآیین مسلمانی فاتحه خوانده و به شیوه اروپایی دسته گل روی گور گزارده از در دیگر بیرون میرفتند. یک دسته از قزاق و ژاندارم نیز برای گل گزاردن آمدند و رفتند.
چون هنگام پسین رسید همگی وزیران با علما و نمایندگان مجلس و دیگران در آنجا گرد آمدند. انبوهی چندان شد که پشت بامها نیز پر گردید. نخست قرآن خواندند و سپس حاجی شیخ محمد واعظ بمنبر رفته، و داستان گلوله خوردن سید عبدالحمید را بدانسان که خود دیده بود، با زبان روضه خوانی، باز گفت و مردم را بگریانید.
سپس شاگردان دبستانها، با رخت و بیرق سیاه، سرود خوانان آمدند، و هر دستهای بنوبت خود در جلو گور «خطابه»ای خوانده و دسته گل فرو گزاردند و بیرون رفتند. در هنگام بیرون رفتن ایشان زنان از پشت بام گل بسرهای آنان ریختند. سپس انجمنهای تهران، باشندگان هر یکی بنوبت خود آمده و گل گزارده رفتند. سید جمال واعظ و ملکالمتکلمین و دیگران گفتارها راندند. تا نیمساعت بشام نشست بر پا میبود، و پس از آن تا سه ساعت از شب رفته نیز مردم آمد و شد میکردند. برای تهران یکروز خوشی گذشت.
امروز نخستین بار بود که در ایران، در یک بزم سوگواری، شیوه ایرانی را با شیوه اروپایی توأم گردانیدند، و خواهیم دید که همین یکی از ایرادهایی بود که بست نشینان عبدالعظیم بمشروطهخواهان میگرفتند.