کار را بنیاد نهادند خواست ایشان یک دید و بازدید سادهای می بود و چنانکه دیدیم نخست با سادگی آغاز یافت. ولی چون میهماننوازی و پذیرایی، یکی از خویهای نیک ایرانیانست و تبریزیان در این باره از پیشگامان میباشند، از اینرو هر کویی در نوبت خود، در افزودن بشکوه و پذیرایی ، بالا دست کوی پیش را گرفت، روزبروز بشکوه و آرایش فزونی یافت و دستگاه پذیرایی بزرگتر گردید. از آنسوی مردم نیز روز بروز بشماره افزودند و جوش و سهش بیشتر گردانیدند. هر روز هنگام پسین بازارها بسته می شد و مردم رو بکوییکه نوبت پذیراییش میبود میآوردند. تو گفتیی عید بزرگی پیش آمده و مردم همگی با جشن و شادی بسر میبرند. گذشته از آیندگان و روندگان در رهگذرها، پشت بامها پر از تماشاییان - از زن و مرد - میگردید و دلزدایندهتر از همه، آمد و رفت دستههای مجاهدان و آواز کوس و شیپور آنان میبود. کوشش یک چند تنی، در چند ماه، از بازاریان و برزگران چنین دستههای بسامان جنگی پدید آورده بود.
در این آمد و رفتها دیده می شد که این دستهها، از یکماه باز، تا چه اندازه فزونی یافتهاند. راستی این میبود که داستان تاخت و تاز پسر رحیمخان و بیمی که از آن بشهر میرفت بسیاری از تبریزیان را بخریدن تفنک و فشنک و پیوستن بمجاهدان واداشته و کنون هم این پذیراییها و پاسداریها بسیاری را وامیداشت. هر روز شکوه این دستهها و انبوهی آنها فزونتر از روز پیش دیده میشد.
بدینسان دلها پر از امید و آرزو میبود و هر کسی میپنداشت کینه و پراکندگی از تبریز رخت بسته. کسی نمیدانست چه روزهای اندوه باری در پیش است و کسی گمان نمی برد که روزی خواهد آمد که جنک و خونریزی جای این برادریها و همدستیها را گرفته، و این کویها که با هم دوستی و آشتی می نمایند بدشمنی برخاسته، و این خانهها و دیوارها که اکنون آذینبندی می شود با گلوله های توپ