که مسجد سفید که کانون پذیرایی می بود و پیرامونهای آن همه پر گردیده بود و تنگی می نمود.
پسین یکشنبه نوبت دوچی بود . بدانسان که گفتیم فوجها تیپ به تیپ میآمدند، و مردم گردنفراز دوچی، آنچه در خور نام و آوازه کویشان میبود، بنوازش و پذیرایی میکوشیدند. بگفتهٔ روزنامهٔ انجمن «دیدهٔ دوستان روشن و دشمنان کور گشتند». در اینجا نیز واعظان بمنبر رفته سخنها راندند و اندرزها دادند.
پسین دوشنبه به سرخاب خواستندی رفت. در اینجا نیز آنچه در خور نام و آبروی سرخابیان میبود دریغ نداشتند، و بازارچه سرخاب را که بر سر راه میبود آراسته و آذین بستند، و مجاهدان آن کوی بنام پذیرایی و درودگویی میهمانان، تا دوری بسیاری بسر راه ایستادند. فوجها دسته دسته با شکوه بسیار میآمدند و هر دستهای که میرسیدند پذیرایی میدیدند. در اینجا نیز نخست میرهاشم و سپس شیخ سلیم و پس ازو ثقةالاسلام بمنبر رفته گفتارها راندند.
سهشنبه نوبت باغمیشه بود، چون رفتهرفته بشکوه و آرایش کار میافزود که از یکسو هر کویی در نوبت خود دستگاه پذیرایی را رنگینتر و پهناورتر میگردانید و از یکسو روز بروز بشمارهٔ میهمانان میافزود و فوجهای مجاهدان شکوه و آراستگی بیشتر میگردانیدند، امروز هم مردم باغمیشه دستگاه بزرگتری در چیده و از دم دروازه تا خانه های کلانتر ، سراسر راه را آذین بسته و مجاهدان بومی بر سر راه صف زدند که هر فوجی که می رسید «درود سپاهیانه» می گزاردند - از اینسوی با همه دوری راه چندان مردم رو بآنجا آورده بودند که سراسر از آدمی میبود.
پسین چهارشنبه نوبت امیرخیز بود. در اینجا نیز سر راهها را آذین بسته و امیرخیزیان در هر گامی برای پذیرایی ایستاده بودند. از آنسوی فوجها با شکوه بیشتر ، بهمراهی علما و سید ها و پیشروان