و چون آنروز همگی سردستگان نیامدند برای فردا پنجشنبه نهادند، و چون این روز همگی گرد آمدند گفتگوهای بسیاری کرده و مجاهدان را بدوستی و همدستی با یکدیگر واداشتند، چنین نهادند که هر روز سه ساعت بغروب مانده در یک کویی فراهم گردند و بنیاد آشتی و همدستی را استوار گردانند، و این داستان «دید و بازدید کویها» را پدید آورد که یکی از داستانهای پرشکوه و با ارج تاریخ مشروطه میباشد:
نخست کوی خیابان را، که از کویهای بزرک و بنام تبریز، و مردمش بسرفرازی و غیرتمندی شناخته، و در مشروطه خواهی از پیشگامان میبودند، پیش انداختند. روز آدینه ششم تیر ماه (۱۶ جمادیالاولی) پیش از نیمروز، مجاهدان و آزادیخواهان همگی در آنجا فراهم شدند. خیابانیها پذیرایی نمودند. شادروان شیخ سلیم بمنبر رفته سخنانی دربارهٔ همدستی و برادری و سود آنها راند و با زبان روستایی خود زنگ از دلها برد.
پسین آنروز نوبت نوبر بود که از کویهای توانگر و آبرومند تبریز شمرده میشد. از سه ساعت بشام مردم رو بآنجا آوردند و مجاهدان فوج بفوج پایکوبان و مشقکنان آمدن گرفتند. میدان مقصودیه و مسجد آنجا پر گردیده از پذیراییها، نخست شیخ سلیم و پس از آن میرهاشم بمنبر رفته باز از همدستی و برادری و سود آنها سخن راندند و بدینسان روز بپایان رسیده مردم خرسند و شادمان بخانه های خود رفتند.
پسین شنبه نوبت ویجویه بود که آن هم از کویهای بزرک شهر میباشد. چون راه این کوی دورتر است فوجهای مجاهدان بشکوه افزوده علما و سیدهای هر کویی بجلو فوج خود افتاده، با طبل و شیپور درفشهای رنگارنگ راه افتادند. نیز در این روز دستههایی از بچگان با تفنگهای چوبین مشق کنان میآمدند. مردم ویجوبه بپذیرایی و میهماننوازی برخاسته، و کوچهها را آب پاشی کرده، هر دستهای که میرسید با شربت و چایی پذیرایی میکردند، و از هر سو آواز «زنده باد مشروطه» بگوشها میرسید. مردم چندان گرد آمده بودند