و علماء و اهل علم متمکن از بدگویی و انکار این امر مشئوم شدند و بحمدالله اهل حق قوتی گرفتند لاینقطع شیوخ اعراب و علماء ایشان از حضرت آقا و اصحاب ایشان سؤال از مرتکبین این امر شنیع مینمودند که آنها را به مجازات خود پرسانند و تلف کنند از خود حضرت آقا جوابی بغیر آنکه بخدا واگذاشتم و احدی را نمیشناسم نشنیدند و یکروز خود آقا هم بر منبر درس بمحضر همهٔ آقایان طلاب فرمودند که امر راجع بدین اسلام است و حفظ نفوس و اعراض مسلمین باید بشود و حفظ شوکت مذهب جعفری صلواتالله علیه و علی آبائه الطاهرین و ابنائه المعصومین و دماء باید بشود و این معنی جز بمطابقه با شریعت مطهره نخواهد شد و از کشتن هم باک ندارم چیزی از عمر من باقی نمانده که از آن خائف باشم و از دین خود دست بردارم و دیگر حضرت آقا ساکت بودند هیچ نمیفرمودند تا آنکه مدتی لاینقطع از علماء و متدینین بلاد عجم و اهل علم و متدینین آنجا مکاتیب مشحون از تشکیات فوقالعاده از ظهور فتن و شیوع بدع و بیپردگی کفره و زنادقه و ملاحده و فرنگی مآبان وانتشار کلمهٔ کفریات و جسارت بانبیاء و ائمه و بالخصوص حضرت ختمی مرتبت صلیالله علیه و آله و حضرت ولیعصر عجلالله فرجه رسید حتی آنکه نوشته بودند که ملاحده علانیه وجود مبارک امام زمان علیهالسلام را بوجود موهوم تعبیر میکنند باز هم حضرت آقا ساکت بودند تا آنکه در چندی قبل تلگرافی از جناب ثقةالاسلام آقای آخوند آملی دامت ایام افاضاته در شکایت از کمال شیوع این معانی و پناه بردن اهل علم و اخبار بحضرت عبدالعظیم رسید خیلی اسباب وحشت خاطر مبارک حضرت آقا گردید جوابی از آن تلگراف مطابق صورت جوف مرقوم فرمودند این معنی اسباب شدت اضطراب شیاطین و شرکاء ملحدین گردید در مقام اذیت آن وجود مبارک برآمدند و گاهی فیالجمله سوء ادب لسانی از آنها شنیده شد و بعضی از طلاب عرب مسبوق شدند کسبهٔ بازار هم فیالجمله مستحضر شدند و در این بین هم تلگرافی از طهران رسید که مضمون آن شدت ضعف و اضطراب ملاحدهٔ آنجا بود این مفسدین خیلی ناچار شدند و پرده حیا را بکلی از خود دور کردند و در صحن بنای های و هوی گذاشته شاید بتوانند خاطر آقا را مضطرب نمایند و تلگرافی مطابق اغراض خبیثه خود بگیرند عرب و عجم نجف که از این معنی مستحضر شدند فردای آن شب در محل نماز جماعت تمام مردم از کسبه و تجار و عرب و عجم همگی مسلح