برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۸۸۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

می‌خوردند و بر صفّه‌هائی می‌نشستند اگرچه هرودوت در دو جای کتاب خود این صفف را بستر گوید و برای خواننده ممکن است این گمان حاصل شود، که ایرانیهای قدیم، خوابیده غذا صرف می‌کرده‌اند، ولی تصوّر می‌رود، که مقصود او چیزی بوده مانند نیمکت کنونی، باین معنی که هنگام صرف غذا روی آن می‌نشستند و در وقت خواب بر آن می‌خوابیدند.

مورّخ مذکور گوید: «مدت‌ها پس از این جدال صندوقهائی می‌یافتند، که پر از طلا، نقره و ثروت‌های دیگر بود و بعدها، چون از کشتگان گوشت زایل شد، جمجمه‌ای یافتند، که از یک استخوان ساخته شده بود. این استخوان را اهالی پلاته با استخوانهای دیگر در جای معیّن جمع کردند و نیز سری یافتند، که دندانهای فک اعلی و اسفلش از آسیابی و غیر آن از یک پارچۀ استخوان ترکیب یافته بود و نیز استخوانهائی مشاهده کردند، که قدّ صاحب آن پنج ذراع بود. نعش مردونیه را یک روز بعد از جنگ دزدیدند و نمی‌توانم بگویم، کی دزدید، ولی شنیدم، که چند نفر از ملل مختلفه نعش او را به خاک سپردند و اشخاصی، که این خدمت را کرده بودند، از طرف آرتون‌تس۱ پسر مردونیه به پاداش رسیدند.

اما من نتوانستم از روی یقین بدانم، که کی نعش او را دزدیده آخرین وظیفه را نسبت بآن بجا آورد. شایع است، که دیونی‌سیوفان۲ نامی از اهل افس این کار کرد» (کتاب ۹، بند ۸۴).

یونانیها پس از تقسیم غنائم و دفن مرده‌ها مجلس مشورتی آراسته قرار دادند، که به تب حمله کرده از اشخاصی، که طرفدار پارس بودند، انتقام بکشند. بنابراین روز یازدهم پس از جنگ پلاته به تب رسیده از اهالی تقاضا کردند، که این‌گونه اشخاص را به آنها تسلیم کنند و مخصوصا تسلیم تی‌مه‌ژنیداس۳ و آت‌تاژینوس۴را خواستند. اهالی تب جواب رد دادند و یونانیها شروع به غارت زمین‌های آنها کرده بعد بتخریب دیوارهای تب پرداختند. سپس تی‌مه‌ژنیداس به تبی‌ها گفت:


________________________________________

(1) - Artontes.

(2) - Dionysiophans.

(3) - Timegenidas.

(4) - Attaginus.

تاریخ ایران باستان جلد ۱