برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۸۷۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

پوزانیاس بسرکردۀ اسپارتی جواب داد: «تو دیوانه شده‌ای» و بعد برگشته برسول آتنی گفت: به آتنی‌ها بگو، که وضع چنین است، لازم است بدینجا بیایند و راجع به حرکت هرچه ما کردیم بکنند. رسول برگشت و مشاجره بین پوزانیاس و آمّوفارت تا سپیدۀ صبح دوام یافت، بی‌اینکه نتیجه داده باشد. تا بالاخره بنظر پوزانیاس چنین رسید، که اگر لاسدمونیها حرکت کنند، آمّوفارت نخواهد ماند. بنابراین ، فرمان حرکت را داد و لاسدمونیها براه افتادند و سپاهیان تژه هم دنبال آنها روانه شدند، ولی راهی، که لاسدمونیها می‌پیمودند، غیر از راه آتنی‌ها بود، چه لاسدمونیها از ترس سواره نظام ایران در کوهپایۀ سی‌ترون حرکت می‌کردند و آتنی‌ها در جلگه. بعد آمّوفارت، چون دید لاسدمونیها به حرکت آمده‌اند، او هم با دستۀ خود حرکت کرده آهسته از دنبال آنان روانه شد. سواره نظام پارس، همین‌که دید یونانیها جاهای سابقشان را ترک کرده‌اند، پیش رفته بنای تعرض را گذارد. هرودوت گوید: وقتی که به مردونیه خبر رسید، که یونانیها شبانه از اردوگاه خود حرکت کرده‌اند، تراکس۱ را، که از اهل لاریس۲ بود با برادران او خواسته چنین گفت: «پسران آله‌آس۳، شما که همسایه‌های لاسدمونیها هستید، می‌گفتید، آنها هیچ‌گاه از جنگ فرار نمی‌کنند. حالا که اردوگاه آنان را خالی می‌بینید، چه خواهید گفت. لاسدمونیها، همین‌که دیدند با مردان شجاع طرف خواهند شد، جاهای خود را در صف تغییر دادند و حالا فرار کردند. این‌ها در واقع امر ترسوهائی هستند و، اگر امتیازی دارند نسبت بر سایر یونانیها است، که نیز ترسو می‌باشند. چون شما هنوز شجاعت پارسی‌ها را ندیده‌اید، من از تمجیدات شما از لاسدمونیها بشما ایرادی ندارم، ولی تعجب من از ارته‌باذ است، که پیشنهاد می‌کرد، ما در شهر تب خود را محصور کنیم. من در موقع خود این صلاح‌بینی او را بعرض شاه خواهم رسانید. عجالة نباید گذاشت که این یونانیها از چنگ ما بیرون روند و باید آنها را تعقیب کرده جزای بدیهائی را، که بما کرده‌اند، در کنارشان گذاشت (کتاب ۹، بند ۴۹-۶۰).


________________________________________

(1) - Thoraxe.

(2) - Larisse.

(3) - Aleas.

تاریخ ایران باستان جلد ۱