برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۸۶۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

که مورد توجه و احترام خشیارشا بود - مشورت کرد. او گفت عقیدۀ من این است که اردو را حرکت داده به دیوارهای تب نزدیک شویم، چه در آن شهر آذوقه برای قشون و علیق برای اسبها و چهارپایان زیاد است. پس از آن چون در آنجا طلای مسکوک و غیر مسکوک و نقره زیاد داریم، تمام این فلزّات کریمه و نیز آبخوریها را برای یونانیهائی، که در شهرها نفوذ دارند، بفرستیم. شکی نیست، که یونانیها پس از دیدن این مقدار طلا، نقره و اشیاء قیمتی آزادی خودشان را خواهند فروخت و ما بی‌جنگ، که خطر دارد، بمقصود خود نایل می‌شویم. اهالی تب هم باین عقیده بودند، ولی مردونیه این عقیده را نه پسندید و گفت قشون ما بمراتب بیش از قشون یونان است و بهتر این است، که تفألهای هژزیسترات را کنار نهاده موافق آئین پارسی و عاداتمان جدال را شروع کنیم. چنین بود رأی مردونیه و، چون فرماندهی قشون را خشیارشا به او داده بود، ارته‌باذ مقاومت نکرد و دیگران نیز مخالفت نورزیدند (کتاب ۹، بند ۳۱-۴۳).

پس از آن او سران سپاه پارس و نیز سرکردگان قشون یونانی را، که با او بودند خواسته گفت: آیا شما شنیده‌اید که یک غیب‌گو گفته باشد، قشون ایران در یونان معدوم خواهد شد. حضار جوابی ندادند، چه عدّه‌ای از آنها اصلا نمی‌دانست، که غیب‌گوئی چیست و برخی از ترس مردونیه نمی‌خواستند چیزی بگویند. در این حال مردونیه چنین گفت: چون شما چیزی نمی‌دانید یا جرئت ندارید بیان کنید، من مانند شخصی آگاه حرف خواهم زد: موافق گفته غیب‌گوئی مقدّر است، که پارسی‌ها معبد دلف را خراب کنند و بعد از آن در یونان هلاک شوند، ولی چون ما بر این پیش‌گوئی آگاهیم، ابدا دست بمعبد نخواهیم زد و بالنتیجه در یونان هلاک نخواهیم شد (این نوشتۀ هرودوت هم دلیل نظری است، که در صفحۀ ۸۰۰ اظهار شد، راجع به اینکه ایرانیها اصلا درصدد خراب کردن معبد دلف نبوده‌اند. م.) بنابراین از میان شما آنهائی، که دوست پارس‌اند، شاد و مشعوف باشند، که ما بر یونانیها برتری داریم (روی سخن، معلوم می‌شود، به یونانیهائی بوده، که در قشون

تاریخ ایران باستان جلد ۱