پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۷۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

قضیّه به خشیارشا رسید، حکم اعدام را تصویب نکرده خواست، که هرگاه حکم مذکور اجرا نشده، جاسوسان را نزد او آرند. اسلحه‌دارها شتافتند، تا فرمان شاه را ابلاغ کنند و جاسوسان را نزد شاه بردند. او، پس از اینکه از مقصود آنان آگاه شد، امر کرد تمام پیاده و سواره نظام را به آنها نشان دهند و بعد جاسوسان را مرخص کرده گفت بهرجا، که خواهید بروید. شاه، در موقعی که حکم آزادی جاسوسان را داد، این چند کلمه را هم گفت: «از کشته شدن سه نفر چیزی از قوۀ دشمن نمی‌کاهد، ولی با مراجعت آنها بیونان، یونانیها خواهند دانست، که قوۀ ما چیست و پس از اطلاع بر آن از جنگ منصرف خواهند شد و ما بیهوده خود را خسته نخواهیم کرد». هرودوت گوید، در موقع دیگری هم خشیارشا نظیر این نظر را اظهار کرد:

زمانی که در آبیدوس بود، دید کشتی‌هائی پر از گندم از پونت۱ از راه هلّس‌پونت به یونان می‌روند. نزدیکان شاه، چون می‌دانستند، که این کشتی‌ها از آن دشمن است، می‌خواستند آنها را توقیف کنند و چشم‌ها را به خشیارشا دوخته منتظر امر او بودند.

در این حال شاه از عملۀ کشتی پرسید: «به کجا می‌روید؟» آنها جواب دادند.

«شاها، برای دشمن تو گندم حمل می‌کنیم» شاه گفت «مگر ما هم به همانجا نمی‌رویم؟ از اینکه اینها برای ما آذوقه حمل می‌کنند چه ضرری متصوّر است؟»

استمداد یونانیها از آرگس

فرستادگان آتنی‌ها به آرگس رفتند، ولی موفق نشدند، چه اهالی آرگس با لاسدمونیها در سر حکومت منازعه داشتند و بنابراین گفتند، ما بر ضدّ پارسیها با شما متحد می‌شویم، بشرط اینکه صلحی با لاسدمونیها به مدّت سی سال منعقد شود. چون این صلح سر نگرفت، اهالی آرگس ترجیح دادند، تابع پارس گردند و زیر بار تحکم لاسدمونیها نروند. مورّخ مذکور علاوه کرده (همان‌جا، بند ۱۵۰): «خود اهالی آرگس چنین گویند، ولی روایتی نیز هست، که مفادش این است: خشیارشا فرستادگانی به آرگس گسیل داشت و آنها به اهالی چنین گفتند: شاه ما را مأمور کرده بشما بگوئیم، که ما پارسیها از اعقاب پرسس۲ هستیم. او پسر پرسه۳ و نوۀ دانائه۴ بود و از طرف


________________________________________

(1) - [۱]

(2) - [۲]

(3) - [۳]

(4) - [۴]

  1. Ponte.
  2. Perses.
  3. Persee.
  4. Danae.