کنند چیزی را، که قانون از آنها بخواهد و قانون همیشه یک چیز از آنها میخواهد:
در دشت نبرد از عدّۀ دشمن نترسند و در صف پا فشارند، تا آنکه فاتح گردند یا کشته شوند. اگر تو مرا یاوهگو میدانی، حاضرم، که از این ببعد لب بربندم.
حالا مجبور بودم حرف بزنم. شاها، ارادۀ تو مجری باد» خشیارشا خندید و بیاینکه از دمارات برنجد، او را با ملایمت مرخص کرد. پس از آن قشون خود را از تراکیّه بطرف یونان حرکت داد و حاکم دریسک را، که داریوش معین کرده بود، تغییر داده ماسکام۱ پسر مگادست۲ را به حکومت گماشت. این شخص یگانه حاکمی بود، که خشیارشا برای او هدایا میفرستاد، زیرا از حیث شجاعت بر تمام حکّام برتری داشت. اردشیر پسر خشیارشا نیز برای او هدایا میفرستاد. یونانیها پس از جنگ تمام حکّام پارس را از تراکیّه و هلّسپونت بیرون کردند، به استثنای این شخص، که از عهدهاش برنیامدند، و حال اینکه بسیار کوشیدند. بهمین جهت تمام شاهانی، که بعد از یکدیگر میآیند، برای اعقاب او هدایا میفرستند. از اشخاصی که یونانیها بیرون کردند، خشیارشا تنها قدر بوگس۳را، که از اهل این۴ بود، میدانست و پسران او را احترام میکرد. این شخص واقعا شایان تمجید بود: وقتی که آتنیها به ریاست کیمون پسر میلتیاد او را محاصره کردند، میتوانست موافق قراردادی از شهر خارج شده به آسیا برگردد، ولی او نخواست از این حق استفاده کند، چه پنداشت، که شاه گمان خواهد کرد از جهت ترس تسلیم شده و بنابراین چندان مقاومت کرد، تا آذوقه تمام شد. در این حال امر کرد آتشی روشن کردند و بعد زنان، اطفال و کنیزکان (زنان غیر عقدی) و خدمۀ خود را کشته نعش آنها را در آتش انداخت. پس از آن هرچه طلا و نقره در شهر بود از قلعه برود ستریمون افکند و بعد از این کارها خود نیز در آتش رفت و بسوخت.
بس پارسیها حقا او را ستایش میکنند و اسمش را با احترام میبرند.
حرکت خشیارشا بطرف یونان
بقول هرودوت (کتاب ۷، بند ۱۰۸) خشیارشا از دریسک بطرف یونان رفت، این صفحات را تا تسّالی۵ مگابیز و بعد مردونیه مطیع کرده بودند و تمام مردمانی، که در این صفحات سکنی
________________________________________
(1) - [۱]
(2) - [۲]
(3) - [۳]
(4) - [۴]
(5) - [۵]