بهتر و هموارترین محلی را انتخاب کرده بعد داخل جنگ میشوند. از ازاینجهت فاتح هم با تلفات زیاد از جنگ بیرون میآید، تا چه رسد بمغلوبین، که همگی بدیار نیستی میروند، و حال آنکه، چون همه بیک زبان حرف میزنند، میبایست سفرائی فرستاده با مذاکره مطالب خودشان را تسویه کنند نه با جنگ. اگر هم نمیتوان بیجنگ منازعه را حل کرد، باید هرکدام از طرفین جائی را انتخاب کند، که بمقصود نزدیکتر باشد و در آنجا طرف خود را بیازماید. با وجود ترتیب ابلهانهای که دارند، یونانیها برای جنگ با من حاضر نشدند، و حال آنکه من تا مقدونیّه پیش رفتم. شاها، کی جرئت خواهد کرد با تو جنگ کند، و حال آنکه تمامی مردمان و بحریۀ آسیا با تو خواهند بود. من گمان میکنم، که یونانیها جنگ نکنند. اگر معلوم شد، که من اشتباه کردهام و بواسطۀ حماقت در مقابل ما ایستادند، بگذار بدانند، که در امور جنگی ما از سایر مردمان قویتریم. هرچه بادا باد، باید بختآزمائی کرد. چیزی در دنیا بهخودیخود صورت نمیگیرد، امّا با امتحان و آزمایش انسان به همه چیز میرسد».
پس از نطق مردونیه حضار ساکت ماندند، چه کسی نیارست برخلاف پیشنهاد شاه حرفی بزند. در این موقع ارتابان (اردوان) عموی شاه سکوت را قطع کرده چنین گفت: «اگر عقاید موافق و مخالف اظهار نشود، انتخاب بهترین عقیده ممکن نخواهد بود، باید بیک عقیده اکتفا کرد و بعکس انتخاب وقتی ممکن است، که عقاید مختلف اظهار شود. زرّ ناب بهخودیخود شناخته نمیشود، ولی وقتی که ما آن را به سنگ سائیده و در ردیف زر دیگر گذاردیم، آنگاه میتوانیم بگوئیم که کدام یک بهتر است. به پدرت داریوش، که برادر من بود، گفتم به مملکت سکاها مرو، چه این مردم دهنشین و شهری نیستند، ولی او سخنان مرا نپذیرفت و عدهای زیاد از سپاهیان رشید خود را فدا کرد. شاها، تو حالا قصد مردمی را داری، که از سکاها برتراند و دلیرترین مردم در خشکی و دریا بشمار میروند. چون این اقدام خطرناک است، بر من است، که حقیقت را به تو بگویم. تو گوئی، که پلی بر هلّسپونت
تاریخ ایران باستان جلد ۱