پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۶۳۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

اسبی را بدست خود بسته او را می‌کشید و در همین حال نخی از کتان می‌رشت.

وقتی که دختر از نزدیکی داریوش گذشت، توجۀ او را جلب کرد، زیرا نه در پارس معمول است، که زنان کار کنند و نه در لیدیّه و کلیۀ آسیا. از این جهت.

داریوش چند نفر از مستحفظین خود را فرستاد، تا ببینند، که این زن با اسب چه خواهد کرد. آنها دیدند، که زن، همین‌که برود رسید، اوّل اسب را آب داد و بعد سبو را پر کرد و برگشت. داریوش تعجب کرد و گفت، زن را بحضور او آرند. برادران او هم، که انتظار چنین موقعی را داشتند، حاضر شدند.

داریوش پرسید، این زن کیست. برادرانش گفتند، که از مردم پ‌ان است و اطلاعاتی، که داریوش در باب این مردم می‌خواست، داده افزودند، که به سارد آمده‌اند، تا بطیب خاطر مطیع شوند. پس از آن داریوش پرسید، آیا تمام زنان شما چنین‌اند؟ جواب دادند، بلی. داریوش حکمی به مگابیز نوشت، که این مردم را از مساکن خودشان کوچ داده به پارس بفرست. چاپار فورا حرکت کرد و از هلّس‌پونت گذشته حکم داریوش را به مگابیز رسانید و او بی‌درنگ بلدهائی برداشته عازم ولایت پ‌ان‌ها گردید. وقتی که این مردم از آمدن پارسی‌ها مطلع شدند، بطرف دریا برای جنگ رفتند، ولی پارسی‌ها از راه دیگر حمله بشهر خالی از سکنه کرده آن را گرفتند. بعد، که پ‌ان‌ها از سقوط شهر خود آگاه شدند، بپراکندند و مگابیز این مردم را کوچ داده به آسیا فرستاد. فقط قسمتی، که در کوهها و روی دریاچۀ پراسیاس۱ زندگانی می‌کردند، آزاد ماندند.

بعد هرودوت گوید (کتاب ۵، بند ۱۷-۲۲): پس از مطیع کردن پ‌انیان مگابیز هفت نفر از میان نجبای سپاه خود انتخاب کرده به مقدونیه نزد آمین‌تاس۲پادشاه آن فرستاد و برای داریوش آب‌وخاک خواست. آمین‌تاس جشنی برای پارسی‌ها برپا کرده سفرا را دعوت کرد. در سر سفره رسولان به آمین‌تاس چنین گفتند: در مملکت ما رسم چنین است، که صاحب‌خانه زنان و زنان غیر عقدی


________________________________________

(1) - [۱]

(2) - [۲]

  1. Prasias.
  2. Amyntas.