برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۶۲۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آقای من می‌خوانی، تفریغ حساب خواهیم کرد (همان‌جا، بند ۱۲۷)». چنین بود جوابی، که دادند و پادشاهان سکائی در غضب شدند، از اینکه می‌خواهند آنها را برده کنند (مقصود هرودوت از برده مطیع است) و قسمتی را، که فرمانده آن سکوپاسیس بود، نزد ینیانهائی، که پل را حفظ می‌کردند، فرستادند، تا با آنها داخل مذاکرات شوند. قسمتهای دیگر تصمیم کردند، بر اینکه دیگر عقب ننشینند و هر زمان، که پارسیها درصدد جمع‌آوری آذوقه برمی‌آیند، حمله کنند. سوارهای سکائی بر سواره نظام پارسی برتری داشتند و آنها را هزیمت می‌دادند، ولی همین‌که به پیاده نظام پارس می‌رسیدند، فرار می‌کردند. شبها هم سکاها حمله می‌کردند.

خیلی غریب بنظر خواهد آمد، اگر بگوئیم، که صدای خرها و منظرۀ قاطرها کمکی برای پارسیها بود، چه در مملکت سکاها خر و قاطر بواسطه سرمای فوق‌العاده وجود ندارند و اسبهای سکائی از صدای خر و منظرۀ قاطر رم کرده فرار می‌کردند، ولی باید گفت، که کمک این حیوانات برای مدت کمی بود. سکاها برای اینکه پارسیها را بیشتر در سکائیه نگاه دارند و آذوقۀ آنها تمام شود، گاهی به حیله‌هائی متوسّل می‌شدند و حشم خود را در جائی گذارده بجای دیگر می‌رفتند و پارسیها حشم را به غنیمت برده شاد می‌گشتند. بالاخره داریوش در موقع مشکلی واقع شد، چه آذوقه کم آمد. پادشاهان سکائی این نکته را دریافتند و برای داریوش هدایائی فرستادند، که عبارت بود از یک پرنده، یک موش، یک وزغ و پنج تیر. پارسیها معنی این هدایا را پرسیدند و رسولان جواب دادند، که ما فقط مأموریم، هدایا را داده برگردیم. اگر شما زیرکید، خودتان معنی این هدایا را دریابید. پارسیها پس از آن شور کردند. داریوش را عقیده این بود، که سکاها با آب‌وخاک تسلیم می‌شوند، چه موش در خاک زندگانی کند و وزغ در آب. پرنده به اسب از همه چیز شبیه‌تر است و پنج تیر علامت این است، که سکاها شجاعت خودشان را هم تسلیم می‌کنند، ولی گبریاس تعبیر دیگری کرد و گفت سکاها می‌خواهند بگویند:

«پارسیها، اگر نتوانید چون پرنده بپرید، مانند موش به زمین روید و مثل وزغ

تاریخ ایران باستان جلد ۱