زود شکست خورده سر اطاعت پیش آوردند. اعتقاد گتها به جاویدان بودن روح چنین است، که میگویند انسان با مرگ نمیمیرد، بلکه بسوی خدائی، که سالموکسس نام دارد، میرود. بنابراین عقیده در هر پنج سال شخصی را از میان خود به قرعه انتخاب کرده نزد، او میفرستند و رسول مأمور است چیزی را، که گتها خیلی لازم دارند، از خدا بخواهد. فرستادن رسول نزد سالموکسس چنین بعمل میآید:
عدّهای از گتها صف کشیده با نیزهها میایستند. عدّۀ دیگر از دو طرف دستها و پایهای رسول را گرفته به هوا میاندازند، بهطوریکه او روی نیزه بیفتد.
اگر رسول مرد، مرگ او دلالت میکند، که خدا نسبت به گتها نظر مرحمت دارد و هرگاه نمرد، میگویند، که رسول شخصی است فاسد و دیگری را انتخاب میکنند. اینها عادت دیگری نیز دارند، که چنین است. در حین رعد و برق تیرهائی به آسمان انداخته، خدا را تهدید میکنند. گتها خدائی را بجز خدای خود نمیپرستند. بعد هرودوت شرحی در باب سالموکسس میگوید و خلاصهاش این است، که شخصی چنین نامی داشته و بنده بوده، بعد، چنانکه گویند، او فیثاغورس۱ حکیم را دیده و عقیدۀ او را، پس از مراجعت به تراکیه، در میان گتها منتشر کرده و درگذشته. در خاتمه مورّخ مذکور چنین اظهار عقیده میکند: «من این گفتهها را باور ندارم، زیرا شخص مزبور خیلی پیش از فیثاغورس میزیسته».
سپس هرودوت حکایت خود را دنبال کرده گوید (همانجا، بند ۹۷): گتها، که چنین معتقداتی داشتند، تابع پارسیها شده سپاه داریوش را پیروی کردند.
داریوش به ایستر رسیده از آن عبور کرد و به ینیانها گفت، پل را خراب کرده با سپاه بحری دنبال من بیائید. وقتی که میخواستند پل را خراب کنند، کاس۲پسر ارکساندر به داریوش چنین گفت: «شاها، تو میخواهی داخل مملکتی شوی، که در آن نه زراعتی خواهی یافت و نه شهری. پس بگذار این پل باقی بماند و محافظین آن را از کسانی قرار داده، که آن را ساختهاند. اگر به سکاها
________________________________________
(1) - Phythagore.
(2) - Coes.
تاریخ ایران باستان جلد ۱