برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

هفت روز راه از تب واقع است و کویری بین این دو محل حائل. یونانیها این شهر را شهر سعادتمندان می‌نامند. از اینجا دورتر کس ندانست، این لشکر چه شد، زیرا نه به آمّون رسیدند و نه برگشتند. خود آمّونیها چنین گویند: وقتی که پارسیها از اآزیس حرکت کردند هنگامی، که مشغول خوردن چاشت بودند، تندبادی از طرف جنوب وزیدن گرفت و تمام آنها را زیر ماسه مدفون ساخت». این است نوشته‌های هرودوت راجع به قشون‌کشی کبوجیه از مصر بممالک اطراف آن و موافق این گفته‌ها، او از جهت عجله و بی‌تدارکی در این قشون‌کشی‌ها موفق نشده، ولی، چنانکه بیاید، در زمان داریوش اوّل حبشه‌ای، که مجاور مصر بود، جزو ممالک ایران بشمار می‌رفت، قرطاجنه هم، چنانکه بیاید، در زمان داریوش اوّل و خشیارشا یک نوع تمکین از اوامر شاهان مزبور داشته. دلایل آن در جای خود ذکر خواهد شد.

احوال کبوجیه

اطلاعاتی، که هرودوت در باب کبوجیه، پس از برگشتن او به منفیس، داده، این است: (کتاب سوّم، بند ۲۷-۳۸) «در موقعی که کبوجیه به منفیس برگشت، مصریها آپیس را یافته بودند (مقصود گاو مقدّس مصریها است، که نامش چنین بود و علائم مخصوصی داشت و بعد از مرگ گاو مقدّس، می‌بایست در جستجوی گاو مقدّس جدیدی باشند تا بیابند. م). بمناسبت این واقعه مصریها بهترین لباس خود را در بر کرده غرق شادی بودند. کبوجیه تصوّر کرد، که مصریها از بهره‌مند نشدن او شادی می‌کنند و بر اثر این اشتباه کلانتران شهر منفیس را احضار کرده گفت: چرا سابقا مصریها چنین رفتاری نداشتند و حالا، که من با تلفات زیاد از سفر جنگی خود برگشته‌ام، شادی می‌کنند؟. کلانتران جواب دادند، که مصریها بمناسبت یافتن خدای خود وجد و سرور دارند و پیدایش این خدا به فاصله‌های زیادی از زمان روی می‌دهد. شاه پس از شنیدن این جواب گفت: شما دروغ می‌گوئید و مجازات دروغگو اعدام است. پس از اعدام آنها، کبوجیه کاهنان را خواست و چون همان جواب را شنید گفت: آپیس را نزد من آرید. آنها عقب آپیس رفتند. آپیس گوسالۀ ماده‌گاوی است، که پس از اینکه زائید، دیگر آبستن

تاریخ ایران باستان جلد ۱