برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۲۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بینند، بواسطه ترس بر بی‌نظمی آنها خواهد افزود. اگر کسی از شماها می‌ترسد از این جهت، که می‌گویند باید از داخل شدن به شهری واهمه داشت و الا، ممکن است، که اهالی شهر از بالاخانه‌ها حمله‌کنندگان را خرد کنند، تشویشی به خود راه ندهید: اگر آنها به بام صعود کنند، ما خدای (هفایس‌تس)۱ را داریم (این رب النوع به عقیدۀ یونانیها خدای آتش زیر زمین بود، اینجا هم کزنفون از نظر یونانیها حرف زده) چهارطاقیهای آنها از چیزهای سوختنی است، درها از چوب درخت خرما ساخته شده و با قیری، که قابل احتراق است، اندود کرده‌اند.

ما مشعل‌های زیاد برای آتش زدن این قسمت‌ها داریم. ما قطران و فتیله داریم و این چیزها بقدری زود آتش می‌گیرد، که دشمن باید خانه‌ها را تخلیه کرده فرار کند، یا در آتش بسوزد. بروید و اسلحه برگیرید، به یاری خداوند من شما را رهبرم. ای‌گاداتاس و گبریاس، شما راه را بما نشان دهید. چون شما راه را می‌دانید، وقتی که ما وارد شدیم، ما را یک سر بقصر ببرید». گبریاس گفت: «جای حیرت نیست، اگر دروازه‌های قصر باز باشد، زیرا امشب همه مشغول عیش‌ونوش‌اند، با وجود این مستحفظین دم دروازه‌ها خواهند بود، زیرا همیشه قراولانی کشیک می‌کشند». کوروش - «این مطلب را نباید حقیر شمرد، ولی باید رفت و بر تمامی این مردم ناگهان تاخت».

پس از آن همه حرکت کردند. هرکه را از دشمنان، که می‌دیدند، می‌کشتند، بعضی به خانه‌های خودشان فرار و برخی فریاد می‌کردند. سربازان گبریاس، مثل اینکه در جشنی با آنان باشند، به فریادهای آنان جواب می‌دادند و مستقیما بطرف قصر می‌رفتند. قشونی، که در تحت امر گاداتاس و گبریاس بود، در قصر را بسته یافت. سپاهیانی که مأمور بودند، به قراولان حمله کنند، در موقعی، که آنها در حوالی آتشی مشغول باده‌نوشی بودند، بر آنان تاختند. بر اثر این حمله فریادها بلند شد و قراولانی، که در درون قصر بودند، همهمه و غوغا را شنیدند. پادشاه امر کرد، ببینند چه خبر است و کسی در را باز کرد. گاداتاس و سپاهیانش به اشخاصی که بیرون آمده بودند و می‌خواستند برگردند

________________________________________

(1) - Hephaistos(Vulcain).

تاریخ ایران باستان جلد ۱