برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۸۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

گویند این مقبره، که برای زن و شوهر و خواجه‌ها بنا شده است، امروز هم برپا است و بر ستونی اسم زوج و زوجه بزبان سریانی نوشته شده و نیز بر سه ستون کوتاه‌تری هنوز هم این کتیبه را می‌خوانند: «حاملین عصای سلطنت».۱

رفع اغتشاش کاریّه

در این احوال کاریها، که بدو دسته تقسیم شده باهم در جنگ بودند، از هر دو طرف رسولانی نزد کوروش فرستاده کمک او را درخواست کردند. کوروش در این وقت در سارد مشغول تهیۀ ماشین‌های دیوارکوب بود، تا، قلعه‌هائی را، که تسلیم نمی‌شدند، تسخیر کند. در این اوان یک نفر پارسی، که آدوسیوس۲ نام داشت و مردی بود باحزم، در جنگ هنرمند و بعلاوه می‌توانست طرف را با بیان متقاعد کند، در ملازمت کوروش می‌زیست.

کوروش او را با قشونی به کاریه فرستاد و کیلیکی‌ها و اهالی قبرس داوطلبانه خواستند جزو این سپاه گردند. از این جهت کوروش هیچ‌گاه ولاتی برای این مردمان معین نکرد، به آنها اجازه داد، در تحت ارادۀ رؤسائی از خودشان بوده باج دهند و در موقع احتیاج برای خدمت حاضر شوند. آدوسیوس وارد کاریه شد و فرستادگان هر دو طرف به او تکلیف کردند، که داخل شهر شود، با این شرط که طرف مقابل را بیازارد. آدوسیوس به هریک از طرفین گفت: «حق با شما است و من هم با شما هستم» ولی باید طرف دیگر از اتحاد ما آگاه نشود. هردو طرف گروی دادند و کاری‌ها قسم خوردند، که برای خیر کوروش و پارسیها قشون او را بشهر راه دهند. آدوسیوس هم از طرف خود سوگند یاد کرد، که نیت بدی ندارد و مقصودش خدمت است به کسانی، که او را خواهند پذیرفت. پس از آن شبی را برای اجرای نقشۀ خود معین کرد و بهر دو طرف اطلاع داد. در یک شب طرفین او را با سپاهش به قلاع خود وارد کردند و او در آنجا محکم نشست. روز دیگر نمایندگان هر دو طرف را خواست و آنها، چون یکدیگر را دیدند، در غیض فرورفتند، چه یقین کردند، که آدوسیوس هردو طرف را فریب داده. آدوسیوس


________________________________________

(1) - Porte-sceptres (این عنوان تقریبا بمعنی آجودان مخصوص پادشاهان بود).

(2) - Adusius.

تاریخ ایران باستان جلد ۱