برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و کری‌سان‌تاس با سواره نظام پارسی در اطراف او هستند. بر اثر این وضع امر کرد، که دیگر فشاری بیشتر به سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری ندهند و فقط از دور با تیر و زوبین آنها را آزار کنند. خود او بطرف ماشینها رانده به بالای برجی رفت، تا بداند از سپاه دشمن آیا قسمتی هست، که هنوز مقاومت می‌کند. از آنجا دید، که جلگه پر است از سپاهیان پیاده و سوار و عرابه‌های غالب و مغلوب، بعضی فرار، برخی تعقیب می‌کنند و بجز مصریها هیچ قسمت پافشاری ندارد.

اینها چون تنها مانده‌اند، دایره‌ای تشکیل کرده اسلحۀ خود را حاضر می‌کنند و در پناه سپرهای خود می‌باشند. اینها کار نمی‌کنند، ولی خیلی در تعب و رنج‌اند. کوروش از شجاعت آنها در حیرت شد و بحال چنین مردان دلیر، که کشته می‌شدند، رقت آورده، حمله‌کنندگان را عقب کشید و بجدال خاتمه داد.

بعد او رسولی به میان مصریها فرستاده چنین پیغام داد: «آیا ترجیح می‌دهید، که همگی برای ترسوهائی، که شما را رها کرده رفته‌اند، کشته شوید، یا جان خودتان را نجات دهید، بی‌اینکه شرافت شما لکه‌دار شود؟» مصریها جواب دادند:

«آیا ممکن است، که نجات یابیم و در همان حال سربازان دلیر بشمار رویم؟» کوروش - «بلی، زیرا ما می‌بینیم، که فقط شما پا فشرده‌اید و هنوز جنگ می‌کنید» - «چگونه خود را نجات دهیم، بی‌اینکه بی‌شرافتی دامن‌گیر ما شود؟» - «شما می‌توانید نجات یابید، بی‌اینکه خیانت به متحدین خود کرده باشید: اسلحه را بدهید و دوستان کسانی باشید، که زندگانی شما را بر مرگتان ترجیح می‌دهند» - «اگر دوستان تو باشیم، از ما چه خواهی خواست؟» - «بشما نیکی خواهم کرد و از شما هم همان را خواهم خواست» - «این نیکی چیست؟» - «مادامی‌که جنگ دوام دارد، بشما دو برابر پولی، که می‌گرفتید حقوق خواهم داد، بعد که صلح برقرار شد، به کسانی از شما، که بخواهند نزد من بمانند، زمین، شهر، زن و خدمه می‌دهم». مصریها این پیشنهادات را شنیده خواهش کردند، که کسی آنها را به جنگ با کزروس مجبور نکند و گفتند: «این یگانه متحدی است، که ما از او

تاریخ ایران باستان جلد ۱