نباید حمله برد. گاهی لازم میشود، که یک عدّۀ کم حمله کند، ولی باید این حمله جزو نقشۀ تمام قشون باشد و کمکهائی، که مقتضی است در موقع خود بآن عده بشود».
بعد کوروش گفت، حالا بروید شام صرف کنید، فردا باید تلافی این عدم بهرهمندی کادوسیان را بکنیم و صبح زود کوروش بمحلی، که کادوسیان شکست خورده بودند، رفته کشتگان را دفن کرد و غنائم زیاد برگرفته برگشت.
رفتن کوروش بطرف ماد
(کتاب ۵، فصل ۴) پس از آن کوروش دید که، اگر از مملکت آسور دور شود، مردمانی، که با او متّحد شدهاند، مورد تعقیب پادشاه آسور واقع خواهند شد و، اگر هم بخواهد برای حفاظت آنها بماند، کارهائی، که در نظر دارد بتأخیر خواهد افتاد. این بود، که صلاح دید رسولی نزد پادشاه آسور فرستاده تکلیف کند، که عهدی بین طرفین با این شرایط منعقد گردد: هیچکدام از طرفین بزارعین طرف دیگر آزار نرساند و اموال آنها را غارت نکند. کوروش برسول گفت، که در این عهد فایده با پادشاه آسور است، زیرا عده زارعین او بیش از زارعین متحدین ما هستند و ما، چون قویتر هستیم، بیشتر میتوانیم ضرر برسانیم. بابلیها این پیشنهاد را در صلاح خود دانستند و پادشاهشان آن را پذیرفت.
بعد هنگام حرکت کوروش، گاداتاس اسبهای زیاد و هدایای دیگر برای او آورد.
او اسبان را برای سواره نظام پارسی پذیرفت و سایر هدایای گرانبها را پس داد.
گاداتاس شکوۀ زیاد از وضع خود کرده گریست و گفت من، که اولادی نخواهم داشت و نسل من قطع شده، بعد از رفتن تو هم پادشاه آسور درصدد افنای من خواهد بود، پس بهتر است، که این اموال بدست او نیفتد. کوروش پرسید: «در ابتدای امر، که میخواستی بطرف من بیائی، آیا در باب عواقب کار فکر نکردی؟» او جواب داد:
«کینۀ من نسبت باین ظالم بقدری بود، که مرا از اندیشه و فکر بازداشت». کوروش - «خاطرت آسوده باشد، من ساخلوی در مسکن تو میگذارم، که مال تو را حفظ کند و خودت هم یک نفر را، که صلاح میدانی، با خود بردار و با من بیا». گاداتاس از این حرف غرق شادی گشته ساخلو کوروش را پذیرفت و مادر خود را برداشته با چند نفر از همراهانش جزو ملتزمین کوروش شد.