برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

به کوروش پیغام داد که، اگر، پارس قشونی بفرستد، او به سرداری بیاید. کوروش، که در این هنگام از مرحلۀ شباب بیرون آمده در طبقۀ مردان داخل شده بود، با مردان و پیرمردان مذاکره کرد. آنها پذیرفتند، که قشونی به ماد بفرستند و کوروش را سردار کردند. مقرر شد، دویست نفر هوموتیم۱ انتخاب شود و هرکدام از آنها چهار نفر هوموتیم دیگر انتخاب کند، تا عدّه به هزار برسد. بعد، این هزار نفر ده هزار نفر کماندار و ده هزار پیادۀ سبک اسلحه و ده هزار فلاخن‌دار بگیرند.

(هوموتیم را کزنفون بمعنی هم رتبه استعمال کرده و شاید در پارسی قدیم هم‌تیم بمعنی هم‌جا بوده، حالا هم تیم بمعنی جا است چنانکه گوئیم تیمچه یعنی تیم کوچک.

هوموتیمهای کزنفون سپاهیان زبده بودند، که اسلحۀ دفاعی و تعرّضی خوب داشتند. م.).

کوروش هزار نفر هم تیم را در جائی جمع و نطقی برای تشویق آنان کرد. در این نطق مردانگی، بردباری، کار کردن و قانع بودن آنها را ستوده گفت: «شک ندارم، که شما دشمنان را عاجز خواهید کرد. ما چشم‌داشت باموال دیگران نداریم، ولی، وقتی که دشمن بما حمله می‌کند و دوستان از ما کمک می‌طلبند، چیزی صحیح‌تر از این نیست، که دشمنان را دفع و دوستان را کمک کنیم. این را هم می‌دانید، که نه فقط در کارهای بزرگ، بل در کارهای کوچک هم، من همیشه از خدا شروع می‌کنم. در این امر نیز از اینجا شروع کرده‌ایم. بروید کسان خود را انتخاب کنید و براه افتید. من نزد پدرم می‌روم و، پس از اینکه اطلاعاتی صحیح راجع به دشمن یافتم و آنچه لازم است انجام دادم، حرکت خواهم کرد، تا بفضل خدا بهره‌مندی با ما باشد».

صحبت کوروش با پدرش

(کتاب ۱، فصل ۶) کوروش به خانه برگشته هستیا۲، زوس۳ و سایر خدایان را نیایش کرد و بعد بیرون رفت (هستیا در یونان همان بود، که در روم و ستا۴ می‌نامیدند، یعنی ربة النوع آتش و اجاق خانواده، زوس، یا ژوپیتر رومی‌ها، خدای بزرگ بود.


________________________________________

(1) - Homotimes.

(2) - Hestia.

(3) - Zeus.

(4) - Vesta.

تاریخ ایران باستان جلد ۱