تصمیم کردند، که از دست رنج دیگران تعیش کنند. این بود که در بهار هر سال آسوریها به تاختوتاز در ممالک مجاوره میپرداختند، با این مقصود که مملکتی را باجگزار یا ممالک و شهرهای یاغی را غارت کنند، از اهالی هر قدر لازم بدانند بکشند و باقی را به اسارت به مملکت خود برده و به کارهای سخت واداشته در فراوانی و ناز و نعمت بزیند. طبیعی است که دولت آنها موافق این مقصود درست شده بود و از حیث تشکیلات و ترتیبات شبیه دولت بابل نبود. در سومر و بابل شهرها حکمرانانی داشتند موسوم به پاتسی و روحانیینی باعلی درجه قوی و متنفذ، چنانکه میتوان گفت، که این دولت ها در واقع دولتهای ملوکالطوائفی و روحانی بودند، ولی پایۀ دولت آسور بر طبقۀ زارعین آزاد قرار گرفته بود، زیرا زارعین قشون آسوری را تشکیل میدادند و جنگ و تاختوتاز حرفه آنها بود. بنابراین جای تعجب نیست، که آسور دولتی شد جنگی و قشون آسوری سرآمد قشونهای معاصر. یکی از خصائص آسوریها شقاوت و بیرحمی فوقالعاده آنها نسبت بمغلوبین بود. جهت آن را از دو چیز باید دانست: اولا آسوریها عقیده داشتند، که بیرحمی و شقاوت مرضی خدایان و کار ثوابی است، چنانکه یکی از پادشاهان آسور بدست خود اسرا را کور میکرد و این وحشیگری را پسندیده آسمان میدانست. ثانیا چون آسوریها قلیل العدّه بودند و ممالک تابعهشان بعدها خیلی وسعت داشت، برای جلوگیری از جدا شدن ممالک به وسائلی متوسل میشدند، که ملل مغلوبه را مرعوب، ناتوان و در بعض موارد نابود کنند. این دولت تقریبا هزار سال دوام کرده حدود خود را از هر طرف پیش برد:
از طرف مغرب و جنوب غربی دولت (هیتها) را معدوم، فینیقیه و فلسطین را مطیع کرده بمصر دست انداخت. از طرف مشرق و جنوب شرقی تا کوه دماوند و کویر بزرگ ایران پیشرفت، ماد و پارس را دستنشانده و عیلام را چنان خراب کرد که این مملکت چند هزارساله دیگر کمر راست نکرد. دولت آسور بالاخره بدست مادیها منقرض شد. زبان آسوری همان زبان بابلی بود، ولی زبان آرامی در اینجا هم بعدها غلبه یافت. خطّ آسوری نیز خطّ میخی بابلی است. کتیبهها و کتابتهای زیاد از پادشاهان این مملکت مانده، زیرا به ضبط وقایع علاقهمند بودند. آسوریها
تاریخ ایران باستان جلد ۱