افراسیاب به ایران به سپهداری پیران برای انتقام شبخون رستم میآید
(چنانچه افراسیاب گوید)[۱]
✽ شبیخون کنون تا در خان من ✽ | ✽ از ایران بسازند بر جان من ✽ |
و خود فردوسی درین مقام گوید[۲]
✽ چو از کار بیژن به پرداختم ✽ | ✽ ز گودرز و پیران سخن ساختم ✽ |
و اگر ما بعد این قصه برزو مندرج بودی البته اشاره بآن نه باین مینمودی پس با وجود تصریح فردوسی و انتظام داستان و ارتباط سباق و سیاق طبع سلیم و ذهن مستقیم ابا میکند که قصهٔ برزو مانند جمله معترضه میان شرط و جزا درینجا مندرج باشد و نیز هیچ یک اهل لغته متداوله نام برزو پسر سهراب در کتاب نیاورده با آنکه اسامی جمیع مبارزین رستم و متعلقین او در فرهنگ جهانگیری و برهان و غیرهما مسطوراستو نیز در ایام ماضیه در فهرست کتب فارسی که صاحبان انگلستان و فرنگستان بولایت بردهاند نام قصهٔ برزو بملاحظه درآمد که آن شصت هزار ابیات و گفته عطائی است اغلب که این داستان از ان باشد و چون قبل ازین بفرمایش بایسنغرخان نبیرهٔ امیر تیمور گورکان فضلاء آن دیار بتکمیل و تصحیح این کتاب پرداختند و در دیباچه
حکایت گرد آوردن باستاننامه که اصل این تاریخ است ملحق ساختند