برگه:Parvindoxtaresāsān.pdf/۱۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۱۱
اصفهان نصف جهان

با گچ سفید شده. در میان هشت‌دری محرابی است بشکل مربع‌مستطیل مانند محراب مسجدها که دور آن از سنگ است و درون آن پر شده. شاید در همانجا آتش میافروخته‌اند.

طرف دیگر کوه بنای مفصل‌تری بوده که از آن چیزی باقی نمانده و تشکیل تل بزرگی میدهد. به روایتی شهر پهله در قدیم پائین همین کوه بوده است. آنچه شهرت دارد و از اسم کوه هم پیداست در سابق شاید در زمان ساسانیان اینجا آتشکده بوده و هنوز هم اهل ده میگویند اینجا آتشکده گبرها و آتشپرست‌هاست.

رفیقم از طرف دیگر کوه رفت. من یک تکه روزنامه از جیبم درآوردم و در محراب آتشکده آتش زدم که شعله کشید و زود خاکستر شد. بعد از بیراهه بدشواری پائین آمدم ولی بارنی از ما زرنگتر بود، چندین بار بسراغ من آمد و دنبال رفیقم دوید وقتیکه پائین کوه رسیدیم چهار نفر بچه کوچک دهاتی از کوه بالا میرفتند رفیقم گفت: «هوا گرم است برگردید.» یکی از آنها جواب داد: « – رعیت باید گرماگی بخورد تا عادت بکند.»

کوه آتشگاه روز آبادیش شکوه مخصوصی داشته است، این پرستشگاه مانند مسجد و کلیسا دورش دیوار نداشته و چیزی را از کسی نمیپوشانیده. مانند آتش ساده و پاکیزه بوده، همان آتش جاودان نمایندهٔ پاکیزگی و زیبائی که بسوی آسمان زبانه میکشیده و در شب‌های تار از دور دلهای افسرده را قوت میداده و از نزدیک با پیچ‌وخم دلربا با روان انسان گفتگو میکرده.