پرش به محتوا

برگه:Neyrangestaan.pdf/۱۴۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۵۰
نیرنگستان

  نون خورده و جون نداره دستش استخون نداره  
  میل پشت بون نداره  
  امان از آش رشته بابام بزغاله کشته  
  ننم سر کار آشه دائیم قاشق تراشه  
  خالم میخوره میشاشه  
  دختر یه دندونه سوار پوس هندونه  
  هندونه یرغه میره در خونه داروغه میره.  
  داروغه جون عرضی دارم دل پر دردی دارم  
  شوورم زن کرده پشتشو بر من کرده  
  یه نون ازم کم کرده  
  این یدونه نون پرپری من بخورم یا اکبری؟  

چهار شبنه سوری[۱] چهار شنبهٔ آخر سال است بروایت آخوندی درین روز پس از قضایای کربلا مختار برای اینکه شیعه و سنی را از هم تمیز بدهد قرار گذاشت شبهای چهار شنبه هر کس شیعه است بالای بام خانه‌اش بته روشن بکند و از آنوقت این کار مرسوم شد. برای بخت گشائی دختر ها را از زیر توپ مروارید رد میکنند، در کوزه پول سیاه انداخته و غروب آفتاب آن را از بالای بام در کوچه میاندازند و میگویند: درد و بلام بره تو کوزه بره تو کوچه! و یا سبوئی را پر از آب میکنند و غروب آفتاب آن را از بام بکوچه میاندازند و به پشت


  1. در آذربایجان جشن چهارشنبه سوری از سایر جاهای ایران مفصل‌تر است.

    نیز رجوع شود بتاریخ بخارای نرشحی