بترجمهٔ حال اولی افزوده و هر دو را با همدیگر آمیخته است؟ .. جواب این سؤال را نابغهٔ ناکام صادق هدایت در اواخر مقدمهای که برای رباعیات انتخابی خود بنام (ترانههای خیام) نگاشته بمناسبت دیگری غیر از موضوع بحث ما چنین داده است:–
«حال اگر بخواهیم نسبت این رباعیات را از خیام معروف سلب کنیم آیا به کی آنها را نسبت خواهیم داد؟ لابد باید خیام دیگری باشد که همزاد همان خیام معروف است و شاید از خیام منجّم هـم مقامش بزرگتر باشد؛ ولی در هیچجا بطور مشخّص اسم او برده نشده و کسی او را نمیشناخته؛ در صورتیکه بایستی در یک زمان و یکجا و بیک طرز با خیام منجّم زندگی کرده باشد. پس این، بغیر از خود خیام که ژنی بیمانند او به انواع گوناگون تجلّی میکرده و یا شبح او کس دیگری نبوده. اصلاً، آیا کس دیگری را بجز خیام سراغ داریم که بتواند اینطور ترانهسرائی بکند؟»
در کتب تراجم احوال، نام یاراحمد رشیدی تبریزی بنظر نرسید از مندرجات طربخانهٔ او چنین مستفاد میشود که دارای ذوق و شوق و طبع موزونی بوده ولی سواد کافی نداشته و در رعایت شرایط دبیری یا نویسندگی که مهمترین آنها دقت در صحّت مطالب است اهتمام لازم ننموده است و ظاهر امر چنان نشان میدهد که پس از تسوید طربخانه به تبییض آن موفق نشده و فقط رباعیاتی را کیف ما اتّفق جمعآوری و یادداشت کرده؛ تا در آتیه بآنها ترتیبی بدهد که در مقدّمه طرح آنرا ریخته؛ ولی بعداً بتألیف آنها با یکدیگر و تصنیف آنها در فصول دهگانهای که در نظر گرفته مجالی نیافته است؛ ولی همین هم کافی بوده که نامی از وی باقی گذارد.
۱۰
مورّخ مشهور؛ مولانا میرخواندبن سیّد خواند شاه که در سال ۹۰۶ هجری قمری وفات یافته، در جلد چهارم تاریخ معروف خود موسوم به (روضة الّصفا) حکایت پیمان بستن عمر خیام و حسن صباح و خواجه نظامالملک را با شرح و تفصیل بیشتری بسلک تحریر کشیده و چون روایت او ازقول نظامالملک صورت گرفته و شامل اوضاع و احوالی است که مؤید احتمال صحت قضیّه بوده و در هر حال، با روایت دیگران