این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۳۸۶
خیام
۴۷۰ – ۶۱ حج
مشنو سخن زمانه ساز آمدگان، | می گیر مروّق از طرازآمدگان، | |||||
رفتند یکان یکان فرازآمدگان؛ | کس می ندهد نشان بازآمدگان. |
۴۷۱ – ۵۳ حج – ۱۹۴ کم – ۲۵۶ رز ۱۲۷ بو
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن | به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن، | |||||
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود[۱]؛ | پس روی بهشت کس نخواهد[۲] دیدن! |
۴۷۲ – ۱۷۸ حج – ۴۶ کم – ۲۵۳ رز – ۱۲۸ بو
نتوان دل شاد را بغم فرسودن، | وقت خوش خود بسنگ محنت سودن، | |||||
کس غیب چه داند[۳] که چه خواهد بودن، | می باید و معشوق و بکام[۴] آسودن. |
۴۷۳ – ۱۱۱ کم – ۲۵۴ رز
ننگی است بنام نیک مشهور شدن، | عارست ز جور چرخ رنجور شدن؛ | |||||
خمّار ببوی آب انگور شدن، | به زانکه بزهد خویش مشهور شدن. |
۴۷۴ – ۲۶۵ حج
یا رب، ز قبول و از ردم بازرهان، | مشغول خودم کن، ز خودم بازرهان، | |||||
تا هشیارم نیک و بدی میخوانم؛ | مستم کن و از نیک و بدم بازرهان. |
۴۷۵ – ۶۲ کم
آبی بودیم در کمر بنهاده، | از آتش شهوتی برون افتاده، | |||||
فرداست که باد خاک ما را ببرد؛ | خوش میگذران این دو نفس با باده. |
۴۷۶ – ۳۲۰ حج
آن بادهٔ خوشگوار بر دستم نه | وان ساغر چون نگار بر دستم نه، | |||||
آن می که چو زنجیر بپیچد بر خود، | دیوانه شدم بیار؛ بر دستم نه. |