با همهٔ اینها مواد جبن و سوء ظن در هیولای تکوین[۱] انسانی چندان تخمیر شده که احدی از ابنای بشر دعوی خلاصی او را محق نیست، و اگر بکند خلاف است. نه اینکه وقایع موحشه و مدهشه، بلکه بعض توهمات بیاساس اسباب تخدیش[۲] ذهن و تغییر حرکات اشخاص عالم و عاقل و رشید میشود. از احبا چندین ذوات عالم و معقول را میشناسم که روز دوشنبه به هیچ کار اقدام نمیکنند. میگویند اگر روز دوشنبه کار بکنیم بد تمام میشود. سودا بکنیم بیسود درآید، مکتوب بنویسیم کدورت آورد، مزرعه بخریم بذر نمیدهد، و به هرچه اقدام نماییم بینتیجه میماند. حال آنکه دوشنبه و سه شنبه یا سایر ایام ما اسم بیست و چهار ساعت، یعنی مقیاس یک گردش زمین ماست به دور محور خود. وانگهی هروقت آفتاب دوشنبهٔ ما غروب کند آفتاب دوشنبه طرف دیگر زمین طلوع مینماید یا برعکس. همچنین در بعضی اراضی دوشنبهٔ ما ده بار گشته و دوشنبه آنها هنوز نیامده. چندین نقاط مکشوفه که سیاحان رفته و دیدهاند، در روی کرهٔ زمین است که سی شبانه روز ما یک روز آنجاست. در قطبین کره نه ساعت موجود است نه روز، کجا مانده دوشنبه و سنگینی او. بعضی هستند که در ایام طاق مثلاً یکم و پنجم و هفتم هیچ کار نگیرند و به هیچ عمل اقدام نمیکنند مگر در ایام جفت؛ دو، چهار شش و هکذا. حالا تصور بکنید که در خلقت ما چیز جفت یا عدد جفت هرگز وجود ندارد. کائنات همه کثرتی است که از واحد لاتحصی[۳] تشکیل یافته. پس آنچه موجود نیست چگونه نافذ بد و نیک امور میتواند بشود.
باز واضحتر میگوییم: منجمین کسوف شمس را میتوانند