فکری و کشمکشهای درونی نویسندهٔ کتاب، او متفکری خوشبین و امیدوار است و در ضمن طرح یک سلسله مسائل اجتماعی زمان خود، پیشنهادهای مشخصی دارد و در آیینهٔ زمان تصویر «مدینهٔ فاضله»ای میبیند که نهتنها میهن ما، بلکه سیاره ما را در خود گرفته است.
در نظر او تکامل اقتصاد و تحصیل ثروت و رفع احتیاج، بزرگترین مسئلهٔ بشری به حساب میآید و «نشر تمدن و معرفت»، و حتی ایجاد «یک نوع دیانت معنوی»، را وابسته به آن میداند و میگوید «که بعد از تحصیل ثروت و سامان، نشر تمدن و هدایت گمراهان سهل و آسان گردد، زیرا هرجا که ثروت قدم نهاد معرفت و تمدن تالی اوست.» اما چرا در وطن ما از تحصیل ثروت و تکامل اقتصاد خبری نیست؟ کتاب وجود مالکیت بزرگ ارضی و رابطهٔ ارباب رعیتی را که روبنای سیاسی آن استبداد مطلقهٔ سلطنتی فئودالی است، مانع عمدهٔ رشد اقتصادی میشناسد، و فیالمثل از قول کدخدای دهی میگوید: اگر به جای گندم بخواهیم «برزک، شاهدانه، نخود، ماش، آفتابگردان بکاریم که برای ما مالالتجاره شود و مداخل جدید برای خودمان پیدا کنیم آن وقت باید از دست صاحب ملک بگریزیم. وقتی خواستیم مرغابی و قاز نگه داریم که گوشتش را بخوریم [و] مویش را بفروشیم، ملکدار از هر دانه مرغ سالی یک پناباد مالبات خواست.» کاشتن محصولات زراعتی تجاری «در جایی درست است که رعیت مالک باشد. آن وقت هر کس در توسیع زراعت و تزیید ثروت خود بذل مساعی میکند. و کتاب بشارت میدهد که «مقرر شده است که به واسطهٔ یک هیئت موثوقه، اراضی ملاکان ایران قیمت شود، آنها را به تبعه تقسیم نمایند که در عرض سیسال خرید قیمت خود را به ضمانت دولت ایران به صاحب ملک ادا کند. اگر کسی بخواهد نقد بگیرد با تنزیل صدوسه هروقت مختار است از بانک پادشاهی پول خود را اخذ نماید. بعد از این نباید