مایحتاج خود صرف میشود. بعد از این توضیح هر ایرانی در این وسعت نظر میتواند بیمعلم بداند که چرا وطن ما ترقی نمیکند؟ چرا رجال ما طالب استبداد است؟ چرا شرف آزادی را نمیفهمند؟ چرا حریت را به اسر عوض میکنند؟ چرا اقوال حق و صدق را تا آخر نشنیده و حالی نشده تکفیر و تکذیب مینمایند؟.. آن وقت تصدیق میکند که ایرانی سرخود تمدن و تربیت را قبول نمیکند، و قدرتی که اورا به صراطالمستقیم ترقی و فخر و شرف هدایت بکند، در خود ایران تولید نخواهد شد، و در این یأس میداند که آخر ما همان انقراض و تلاشی است که همهٔ عقلای بیغرض عالم منتظرند… رومیان قدیم را مثلی است، میگویند: بینظمی داخله غلبهٔ خارجه را تسهیل میکند. حکمای ما میگویند: کثرت ظلم و فساد داعی غضب خدا؛ یعنی نفرت عمومی و تولید نفاق میکند. بدیهی است نتیجهٔ غضب الهی انقراض دولت و فقدان استقلال و اعدام ملیت چندین هزار سالهٔ ما میشود. شاید کسی بپرسد که نادرشاه و امیر کبیر ایرانی نبودند؟! جواب اورا «النادر کالمعدوم[۱]» کافی است. در صحرای کبیر افریقا کندن چاه مثقبی لازم است که یک قطره آب بهای حبات آدمی است. «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی»… شیرازی که صحنش در زمستان گلستان و خرما را به خر میدهد، و بعد از مرگ باغ ساخته، قصور مزین و خدام و غلمان و حور منتظر استقبال اوست چرا زحمت بکشد؟ تحصیل علم بکند؟ «مکانیک» بشود؟ و کارخانه بسازد؟!… باقی را نگفته میدانی و نوشته میخوانی… منظور ما از این اسرار اشاره و ایمایی است نه اشاعه و اظهار.
رفقا برگشتند؛ مصطفی که منکر شکار و صیادی بود خودش
- ↑ کمیاب مثل این است که اصلا نباشد.