خلق کردم که اصوات را حفظ کند و حمل نماید، و ذرات حامل نور آفریدم که پرتو الوان سبعه را به نبات و جماد و حیوان تلقیح نماید و صور متباینه را اسباب تشخیص گردد. کلیهٔ موجودات دفتری است که در صفحات او هرلمحهٔ ذرات، از قدم به حدوث و از غیبت به شهود، مثبت میشود، و هرچه ثبت شد محو او محال است زیرا که اورا لوح محفوظ نامیدهایم.
لوح چهارم
ای دیوجان، بندگان از من چنان میترسند که از سلاطین جبار میترسند. گمان میکنند که من بر آنها غضب میکنم. وسعت رحمت مرا نمیبینند، نعمت حیات و وقت و نشاء فیض و قسمت خود را نمیفهمند که آنها عطا فرمودهام. در خلقت چیز بد نبافریدم که به من بد نماید. خوب و بد در میان انسان و نسبت به وجود ایشان است نه نسبت به غنی سبحان، عبادت را به من از بیم غضب میکنند یا طمع جنت نه از روی محبت و استحقاق من به عبادت. بنیآدم غضب را خود به خود دعوت میکند، هروقت از صراطالمستقیم انحراف نمود مغضوب میشود. زیاد می خورد مریض میگردد، محتاج طبیب و تلخی دوا میشود. ولع میکند ضعف مغز و بدن از عمر او میکاهد. اینها همه غصبی است که خود میکند و از من میبیند. اگر بنیآدم گمراه نباشد نیک و بد را در نفس عمل میشناسد نه در خوف سزا و طمع جزا. شکر را در رضای من از خود میداند نه در رضای او از من. معنی عبادت را