میتوانیم دویست و چهل جور حروف وعلایم ملل وحشی و متمدن یا قدیم و جدید عالم را تشکیل نماییم. حقیقت این همه خطوط متباینه و لغات مختلفه از یک نقطه بیش نیست. البته در این تشکیل حروف هجای جدیده، در طبق مخرج تلفظ واجب و مفید است که، هر کلمه را بیقرینه درست بخوانیم. آقا گفت ما اعراب داریم. اگر میخواهید بیقرینه بخوانید اعراب بگذارید. گفتم اولا اعراب برای زبان عرب وضع شده، زبان ما غیر از عرب است. دوم معرب بودن کلمات وقت زیاد میخواهد، و آنقدر دشوار است که استقرار او در مکاتبات فارسی ممکن نیست. سوم اگر اعراب از قلم بیفتد باز نقص اولی باقی میماند. چهارم اعراب که داریم ناقص است. اگر ما به ترکی «گل» را که به معنی آبدان است مضموم بنویسیم «گُل» میشود و مخالف مقصود معنی میدهد. لفظ «گودال» و «بدو» و «برو» چطور خوانده میشود؟! اگر به همهٔ اینها متحمل شویم نقطهبندی خطوط ما کافی است که ابجد ما را براندازیم و از نو بسازیم، تا از زیادی یک نقطه «سور» ما «سوز» و «رحمت» ما «زحمت» نشود. اگر اوقات اطفال ما به جستن اعراب و پیدا کردن نقطه و کاوش قراین مصروف میشد باز نقلی نبود. از دوایر و زوایای خط، که هر نویسنده به میل خود میسازد، چه بکنیم؟ صورت معین خطوط ما کو؟! خط امروزی ما نه هراغلیف[۱]، نه خط میخ نمارده[۲]، و نه خط کیان و یونان، نه چوب خط یادگار جانابن جان، و نه خط کوفی اعراب است. اگر ما او را اصلاح نماییم؛ یعنی نقطه را براندازیم، اعراب را داخل کلمه بکنیم، زوایا را قائمه بسازیم، و اطفال را از این