«نوکلایه»ایها و اهالی «لاهیجان» از شنیدن اسم او به کرامات و چیزهای فهمیده نشدنی پی میبردند. محتاج به فکر و دقت. نبودند فکر آنها در ساحت بیانتهای مجهولاتی سرگردان میماند که اشکال آثار را به خوبی تشخیص نمیدادند ولی نتایج آنها را حس میکردند.
نمی دانستند چه کراماتی دارد. از او عملی خارق العاده ندیده بودند، معهذا حاضر نمیشدند از کسی بشنوند که کرامتهای او را میخواهد انکار کند.
این عالم ایمانی یا مؤمن علمی، که جسد لاغر و شكم بزرگ و پیشانی شکسته و بینیای در صورت فرورفته داشت، با سردست پاره و یخهی چرکش نیز میتوانست اذهان و عقاید مردم را صفا بدهد و آنها را به سادگی و ترك دنیا هدایت کند.
چون دید «مرقد آقا» که «چماق کنس» باشد. فایدهی مالی برای شخص او ندارد و طرد آن برای نیل به مقصود بسیار مناسب است، مصمم شد آن را از جابر اندازد، تا این که مردم یقین کنند طردوردی که از طرف جد واجب الاحترامش در آن مرقد مطهر به عمل، آمده برای اجرای واجبات دینی بوده است، نه منظور دیگر.
با دلایلی که اساس آن را از کتب حدیث و خبر