به این ترتیب که اول آن شاخه را از روی پوست، زخم می زنند و یكسال میگذارند، بعد آن را قطع کرده، با حرارت دادن به توسط خاکسترهای داغ، پوست را از روی آن قطع میکنند. شاخه نبات به واسطهى فعل و انفعال و قطور نباتی، چینهای منظم و خوش نما به خودداده، آن وقت آن را با خمیر خاکستر زغال رنگزده، سرخ میکنند.
البته «ستار» در این صنعت موروثی مهارت داشت، به نظرش آمد که محبوبهی گم شدهی خود را پیدا کرده است. و حقیقتاً برای یك دهاتی مثل او، آن چماق کنس، به این صفات، به منزلهی محبوبه بود. چنان که برای یك نفر شهری، چندجلد کتاب.
شما که دهاتی نیستید نمیتوانید کیفیت داشتن این روح را تصور به کنید. هر چه به گوئید خطاست، آنچماق کنس باکمال شایستگی، هم برای دست او خوب بود، هم میتوانست آن را کوتاه کرده، پیشامیری از امرای «لاهیجان» پیشکش برده، انعام به گیرد.
این ملاحظات اورا از جا بلند کرده، خود را به آن طرف جاده و به مدخل جنگل رسانید.
مدخل جنگل مملو از شاخههای خاردار «تمشك» و
«پیچ» و «کراد» بود. روز پیش هیزم شکنها آنها را به زمین