مر ملک و دولت پادشاهان را حمایت کند. حکما گفتهاند مزید ملک و دوام دولت در رعایت بیچارگان و اعانت افتادگانست.
۷– پادشه صاحبنظر باید تا در استحقاق همکنان بتأمل نظر فرماید پس هر یکی را بقدر خویش دلدارئی کند، نه گوش بر قول متوقعان، که خزینه تهی ماند و چشم طمع پر نشود، بلکه خداوندان عزت نفس را خود همت برین فرو نیاید که تعریف حال خود کنند یا شفیع انگیزند. پس نظر پادشاه را فائده آنست که مستوجب نواخت را بی ذل تعریف اسباب فراغ و مؤنت جمعیت مهیا دارد که بزرگ همت نخواهد و خواهنده بیابد.
اگر هست مرد از هنر بهرهور | هنر خود بگوید نه صاحب هنر |
۸– خدمتکاران قدیم را که قوت خدمت نمانده است اسباب مهیا دارد و خدمت در نخواهد[۱] که دعای سحرگاه به از خدمت بدرگاه[۲].
۹– آثار خیر پادشاهان قدیم را محو نگرداند تا آثار خیر او همچنان باقی بماند.
۱۰– جلیس خدمت[۳] پادشاهان کسانی سزاوار باشند عاقل، خوبروی، پاکدامن، بزرگ زاده، نیکنام، نیک سرانجام،[۴] جهاندیده، کارآزموده، تا هر چه ازو در وجود آید پسندیده کند.
۱۱– وزارت پادشاهانرا کسی شاید که شفقت بر دین پادشاه از آن بیشتر دارد که بر مال او، و حیف سلطان بر رعیت روا ندارد[۵].
۱۲– پیران ضعیف و بیوه زنان و یتیمان و محتاجان و غریبانرا