این برگ همسنجی شدهاست.
— ۳۳ —
یوسف ببندگیت کمر بسته بر میان | بودش یقین که ملک ملاحت از آن تست | |||||
هر شاهدی که در نظر آمد بدلبری | در دل نیافت راه که آنجا مکان تست | |||||
هرگز نشان ز چشمهٔ کوثر شنیدهٔ | کو را نشانی از دهن بی نشان تست | |||||
از رشک آفتاب جمالت بر آسمان | هر ماه ماه دیدم چون ابروان تست | |||||
این باد روحپرور از انفاس صبحدم | گوئی مگر ز طرّه عنبرفشان تست | |||||
صد پیرهن قبا کنم از خرّمی اگر | بینم که دست من چو کمر در میان تست | |||||
گفتند میهمانی عشاق میکنی | سعدی ببوسهٔ ز لبت میهمان تست |
۵۸– ط
اتفاقم بسر کوی کسی افتادست | که در آن کوی چو من کشته[۱] بسی افتادست | |||||
خبر ما برسانید بمرغان چمن | که همآواز شما در قفسی افتادست | |||||
بدلارام بگو ای نفس باد سحر | کار ما همچو سحر با نفسی افتادست | |||||
بند بر پای[۲] تحمل چکند گر نکند[۳]؟ | انگبینست که در وی مگسی افتادست | |||||
هیچکس عیب هوس باختن ما نکند | مگر آن کس که بدام هوسی افتادست | |||||
سعدیا حال پراکندهِ گوی آن داند | که همه عمر بچوگان کسی افتادست |
۵۹– ط
این توئی یا سرو بستانی برفتار آمدست؟ | یا ملک در صورت مردم بگفتار آمدست؟ | |||||
آن پری کز خلق پنهان بود چندین روزگار | باز میبینم که در عالم پدیدار آمدست؟ | |||||
عود میسوزند یا گل میدمد در بوستان | دوستان، یا کاروان مشک تاتار آمدست | |||||
تا مرا با نقش رویش آشنائی اوفتاد | هرچه[۴] میبینم بچشمم نقش دیوار آمدست | |||||
ساربانا یک نظر در روی آن زیبا نگار | گر بجانی میدهد اینک خریدار آمدست |
۳