فرود آورد آن دیگر بود، اما عاشق از همه تصرفی معزول باشد و اگر تصرف کند آن تصرف نامقبول بود. محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم چون بشرط ادب در راه آمد و بیاستحقاقی خویش بدید که او را ازین صفت میباید که حلیت و پیرایهٔ او بود، ما زاغالبصر و ما طَغی، چون ما زاغالبصر صفت او بود گفتند. الم تر الی ربک[۱]. باز چون موسی بر لم یزل ولایزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ حرمان بر جبین طمع او نهادند و از لن ترانی میخی ساختند و بر احداق اشواق او زدند تا دیدهٔ او مؤدب گردد[۲].
جوانمردا[۳] معشوق همه عزت و کبریا و عظمت بود و عاشق همه انقیاد و تواضع و مذلت. عاشق همه این گوید: ارنی انظر الیک، معشوق همه این ندا کند در ملک و ملکوت که لن ترانی[۴] و افتادگان بادیهٔ محبت این فریاد کنند که، یا ایهاالعزیز مَسنا و اَهلناالضر و جَئنا بِبضاعةٍ مُزجاةٍ فَاَوف لنا الکیل و تَصدق علینا ان اللهَ یجزی المتصدقین.
مجلس چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم نام خداویست که تا او نخواهد صبا پردهٔ گل نشکافد و باد گیسوی شمشاد نجنباند[۵] بی حکم او زمرد غنچه بیجاده نشود، بی صنع او[۶] لاله پر ژاله نگردد، نام ملکیست که بدست عملهٔ صبا قامت