دو طرف یکی داریم ایمان، و آن اصلست نا بقیت زندگانی چنانکه میسر شود پرهیزکاری کنیم باشد که از دولت صحبت اولیای خدای تعالی که مقربان حضرت کبریااند محروم نشویم و این میسر نشود مگر بتوفیق باری عز اسمه.
یارب چنانکه خلعت ایمان بخشیدهٔ پیرایهٔ تقوی کرامت کن اتقوالله و لتنظر نفس ما قَدمت لِغدٍ. و بار دیگر فرمود اتقوالله تکرار لفظ از فائده و حکمتی خالی نباشد، گفتهاند تأکید است الکلامُ اذا تَکررَ تَقررَ ولیکن بدین قدر اختصار وقتی افتد که معنی ازین بلیغتر نتوان یافت.
بدانکه تقوی بر دو نوعست: تقوی صالحان و تقوی عارفان. تقوی صالحان از اندیشهٔ روز قیامت در مستقبل، ولتنظر نفس ما قَدَمت لِغدٍ. و تقوی عارفان از حیاء رب العالمین در حال که واتقوالله ان الله خبیر بما تعملون. وقتی که صالحان را شیطان عملی ناپسندیده در نظر بیاراید و نفس و طبیعت مایل آن کند اندیشه کنند از روز قیامت و حساب که عرصهٔ عرض اولین و آخرین باشد، نیکبختان را تاج کرامت بر سر و قبای سلامت در بر، بر تخت ملک ابدی در دولت نعیم سرمدی تکیه زده، و آن گنهکاران پریشان روزگار دل از داغ ملامت پریش و سر از بار خجالت در پیش، پس از ننگ چنین موقف بترسند و دست از گناهان بدارند. انشاءالله که توفیق بخشد.
مَثل وقُوفَک عندالله فی مَلاءَ | یوم التغابُنِ و استیقظ لِمزدَ جر | |||||
یاغافر الذنبَ هل ترضی لنفسک فی | قیداُ لاساریَ و اِخوان علی سُرَر؟ | |||||
گدایان بینی اندر روز محشر | بتخت ملک همچون پادشاهان | |||||
چنان نورانی از فرّ عبادت | که گوئی آفتابانند و ماهان |