در تربیت یکی از ملوک گوید[۱]
معلوم شد که خسرو عادل دام دولته قابل تربیت است و مستعد نصیحت.
بدانکه مالک رعیت را و صاحب ملک و دولت را لازمست از سیرت ملوک چندی دانستن و در مهمات کار بستن، طلب نیکنامی و امید نیک سرانجامی را.
اول آنکه ابتداء کارها بنام خدای تعالی کنند، و یاری از او خواهد، و سخن اندیشیده گوید، و سر دل با هر کس در میان ننهد، و تواضع پیشه گیرد، و روی از سخن ارباب مهمات نگرداند، و رعیت بر خود نیازارد، و قطع دزدان و قصاص خونیان بشفاعت فرو نگذارد، و با خصم قوی در نپیچد، و بر ضعیف ستمکاری روا ندارد. اول نصیحت نزدیکان و پس آنگاه ملامت دوران. ظلم صریح از گناه خاصگیان تن زدنست و عامیانرا گردن زدن. حاکمان بر مثال سرند و رعیت بر مثال بدن و نادان سری باشد که بدن خود را بدندان خود پاره کند. و باید که مردم خردمند پرورد، و خدمتگاران قدیم را حق فرامش نکند، و آثار بزرگان پیش محو نگرداند، و با دونان و بیهنران ننشیند و غم حال از آن بیشتر خورد که از آن سال[۲]. عاملی که