این برگ همسنجی شدهاست.
— ۴۱ —
کسی که تخم نکارد چه دخل بردارد؟ | بپاش دانهٔ عاجل که برخوری آجل | |||||
تو نیکبخت شوی در میان و گرنه بسست | خدای عزّوجل رزق خلق را کافل | |||||
ثنای طال بقا هیچ فایدت نکند | که در مواجهه گویند راکب و راجل | |||||
بلی ثنای جمیل آن بود که در خلوت | دعای خیر کنندت چنانکه در محفل[۱] | |||||
همیشه دولت و بختت رفیق باد و قرین | مراد و مطلب دنیا و آخرت حاصل |
در تنبیه و موعظه
ان هویالنفس یقد العقال | لایتهدی و یعی ما یقال | |||||
خاک من و تست که باد شمال | میبردش سوی یمین و شمال | |||||
ما لک فیالخیمة مستلقیا | وانتهض القوم و شدوا الرّحال | |||||
عمر بافسوس برفت آنچه رفت | دیگرش از دست مده بر محال | |||||
قد وعرالمسلک یا ذاالفتی | افلح من هَیأ زادالمآل | |||||
بس که در آغوش لحد بگذرد | بر من و تو روز و شب و ماه و سال | |||||
لاتک تغتر بمعمورة | یعقبها الهدم او الانتقال | |||||
گر بمثل جام جمست آدمی | سنگ اجل بشکندش چونسفال | |||||
لو کشف التربة عن بدرهم | لم یُر الاّکدقیق الهلال | |||||
بسکه درین خاک ممزق شدست | پیکر خوبان بدیع الجمال | |||||
واندرس الرسم بطول الزمان | وانتخر العظم بمراللیال | |||||
ایکه درونت بگنه تیره شد | ترسمت آئینه نگیرد صقال |
- ↑ در نسخههای متأخر این بیت الحاق شده:
بنای ملک نهادست بر سلامت عام چنانکه عالی بنیان نهاده بر سافل