این برگ همسنجی شدهاست.
— ۱۸ —
مغیث زمان ناصر اهل ایمان | گزین احد[۱] یاور دین احمد | |||||
خداوند فرمان[۲] ملک سلیمان | شهنشاه عادل اتابک محمد | |||||
ز سعد ابوبکر تا سعد زنگی | پدر بر پدر نامور جدّ بر جدّ | |||||
سر بندگی بر زمینش نهاده | خداوندگاران دریا و سرحد | |||||
همه نامداران و گردن فرازان | بزنجیر سبقالایادی مقید | |||||
خردمند شاها رعیت پناها | که مخصوص بادی بتأیید سرمد | |||||
یکی پند پیرانه بشنو ز سعدی | که بختت جوان باد و جاهت مجدد[۳] | |||||
نبودست تا بوده دوران گیتی | بابقای ابنای گیتی معوّد | |||||
مؤبد نمیماند این ملک دنیا | نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند | |||||
چنان صرف کن[۴] دولت و زندگانی | که نامت بنیکی[۵] بماند مخلد |
ط
و له فی مدح ابش بنت سعد[۶]
فلک را این همه تمکین نباشد | فروغ مهر و مه چندین نباشد | |||||
صبا گر بگذرد بر خاک پایت[۷] | عجب گر دامنش مشکین نباشد | |||||
ز[۸] مروارید تاج خسروانیت | یکی در خوشهٔ پروین نباشد | |||||
بقای ملک باد این خاندان را | که تا باشد خلل در دین نباشد | |||||
هر آنکو سر بگرداند ز حکمت | از آن بیچارهتر مسکین نباشد | |||||
عدو را کز تو بر دل پای پیلست | بزن تا بیدقش فرزین نباشد | |||||
چنین خسرو کجا باشد در آفاق | و گر باشد چنین شیرین نباشد |