بعضی از این روسای دانشکده با همکاری کارمندان و در بعضی موارد پیشخدمتهای دانشکده دست به سوءاستفاده و دزدیهائی زده بودند که ذکر نمونههای آن شرمآور خواهد بود. همینقدر میگویم که چندین تن از دندانپزشکان سرشناس تهران همه وسائل مورد نیاز مطب خود و وسائل ترمیم دندان را به هزینه دانشگاه تهران تأمین میکردند. همچنین این افراد سفارش خریدهای بیموردی را به بازار داده بودند و در انبارهای دانشکده کوهی بود از لوازم عجیب و غریب که هیچگونه کاربردی در دانشکده نداشت و کاملاً روشن بود که این خریدها بخاطر سوءاستفاده مالی انجام گرفته. من در این مورد کاملاً حس کردم که نه فقط میباید یک رئیس دانشکده مصمم به سر کار بیاید و بهمراه او میبایست چند نفر که در آموزشی مؤمن و فداکار از خودگذشتگی نشان بدهند و بکلی یک چنین سیستم فا سدی را بهم بریزند، بلکه احساس کردم که باید اختیارات خاصی را بگیرم تا بتوانم بعضی از این افراد فاسد را از کار برای همیشه بر کنار بکنم. این افراد را همه میشناختند مورد کار آنها را همه میدانستند، عدم صلاحیت علمی آنها برای همه روشن بود. این اشخاص بسیاری از آنها قدرت خواندن یک کتاب علمی در رشته خودشان را نداشتند. چندین نفر از اینها مقالههائی به چاپ رسانده بودند که بعداً معلوم شد ترجمه غلط مقالههائی است که در مجلههای خارجی چاپ شده و بصورت مسخرهای یکی از آنها مقالهای را که در یک مجله آمریکائی چاپ شده بود و مربوط به شهری بود فرض کنیم چارلستون، تبدیل کرده بود به قم و آقای فرد جانسون بعنوان نمونه شده بود محمدعلی قربانی. و اسم این را جز دزدی و کلاهبرداری علمی چیز دیگری نمیشود گذاشت. ولی حد کار اینها هم همین بود. بعضی از آنها حتی توقع داشتند نه فقط در این دانشکده در دانشکدههای دیگر که اگر کتابی یک کادر تازهوارد به دانشگاه چاپ میکند اسم آنها هم در کنار باشد وگرنه اجازه نشر آن کتاب را بوسیله انتشارات دانشگاه تهران نمیدادند. بدیهی است که یک چنین رفتارهائی از روز اول کادر آموزشی را مأیوس میکرد و چه بسا که اشخاص با صلاحیت ترجیح میدادند اصلاً پا به چنین محیط آموزشی نگذارند. مشابه همین وضع در دانشکده پزشکی