این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
(آ)
- آب را از سر بند باید گرفت
- آب را گل کرد تا خود ماهی بگیرد
- آبی که آبرو ببرد در گلو مریز
- آبی که در گودال میماند میگندد
- آتش حورا فروخت نسوزد تر و خشک
- آخر شاه منشی کاه کشی
- آدمی به سیرت است نه بصورت، انسانیت به کمال است نه بجمال
- آدمی را آدمیت لازم است
- آدمی را بتر از علت نادانی نیست
- آدمی را نسب به هنر باید نه بپدر
- آرزو بجوانان عیب نیست
- آرزو سرمایه مفلس است
- آری باتفاق جهان میتوان گرفت
- آز نگهدار و پادشاهی کن
- آزمند پیوسته نیازمند بود