این برگ همسنجی شدهاست.
۱۳
دیباچه
که فلان عزم کرده است و نیت جزم، که بقیت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند، تو نیز اگر بتوانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش، گفتا: به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم بر نیاورم و قدم بر ندارم مگر آنکه که سخن گفته شود بر عادت مألوف و طریق معروف که آزردن دوستان جهل است و کفارت یمین سهل، و خلاف رأی صواب است و نقض عهد اولیالالباب، ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام.
زبان در دهان ای خردمند چیست | کلید در گنج صاحب هنر | |||||
چون در بسته باشد چه داند کسی | که جوهر فروش است با پیلهور |
***
اگر چه پیش خردمند خاموشی ادب است | بوقت مصلحت آن به که در سخن کوشی | |||||
دو چیز طیرهٔ عقل است، دم فرو بستن | بوقت گفتن و، گفتن، بوقت خاموشی |
فیالجمله زبان از مکالمه او در کشیدن قوت نداشتم