بدان بشخص و يا شيئى حاضر و نزديك اشاره مىنمايند. ج: آنها و آنان.
آن
( ān ) پ. ضمير. منفصل است و بيشتر به شيئى و گاه بشخص اشاره مىشود. ج: آنها و آنان.
آن
( ān ) پ. يكى از حروف اسمى كه چون در آخر اسم درآيد صورت جمعى بآن مىدهد مانند مردم و مردمان و خردمند و خردمندان. و نيز اين حرف را چون در آخر امر حاضر درآورند صفت فاعلى بنا مىگردد مثل خندان و گريان.
آن
( ān ) ا. پ. چاشنى. و عقل. و شراب.
و تشخص و تعين و شخصيت. و كيفيت معنوى در حسن خوبان كه بتقرير در نيايد. و جمال و حسن.
آن
( ān ) ا. پ. - مأخوذ از تازى - وقت و هنگام.
آناء
( āna' ) ع. ج انى ( anā ) و ( enā ) و انو و نوى و آنو آناء الليل:
ساعات شب.
آنات
( ānāt ) ع. ج آن يعنى اوقات.
آناس
( ānās ) ع. ج انسان.
آناف
( ānāf ) ع. ج انف.
آنام
( ānām ) ج ا. ع. انام و همۀ مخلوق روى زمين. و يا جن و انس.
آنان
( ānān ) پ. ج آن ضمير و يا آن اشاره. و بمعنى ان كسان.
آنة
( ānnat ) ع. بز. و كنيز. و ماله آنة و لا حانة: نيست او را نه بزى و نه ناقهاى. و يا نيست او را نه كنيزى و نه ناقهاى.
آنت!
( ānt ) پ. كلمۀ تحسين بمعنى زهى و خهخه. و نيز بمعنى آنت. كه مركب از آن وات باشد.
آنتىپيرين
( ānti-pirin ) ا. پ - مأخوذ از يونانى يعنى ضد آتش يكى از داروهاى تازه كه دانشمندان فرنگ اختراع كردهاند و در رفع تب مؤثر است.
آنتى فبرين
( ānti-febrin ) ا. پ. - مأخوذ از يونانى يعنى ضد تب - از داروهاى تازه كه در رفع تب استعمال مىكنند ولى بايد بحكم طبيب باشد و بدون اجازۀ طبيب حاذق هرگز نبايد استعمال شود زيرا اگر بىمورد استعمال گردد مورث بسى خطر خواهد بود.
آنتيل
( āntil ) ا. پ. جزائر آنتيل جزائرى را گويند كه ما بين امريكاى شمالى و امريكاى جنوبى واقع شده و بر دو قسم است: جزائر آنتيل كوچك و جزائر آنتيل بزرگ و جمعيت آنها از همه جهت 8,400,000 نفر است و جزائر آنتيل بزرگ عبارتست از كوبا و ژامائيك و هائيتى و پرتوريگو و عمدۀ جزائر كوچك عبارتست از: بارباد و گوادلوپ و مارتينيك و دزيراد و مارى و كالانت و تاباگو و سنت لوسى و ترينيته و سنت مارتن و گرناد.
درياى آنتيل كه درياى كارائيب نيز ناميده مىشود در ميان دو امريكا واقع شده است.
آنج
( ānaj ) ا. پ. داروئى كه زعرور گويند. و نيز ازگيل.
آنجا
( ān-jā ) پ. كلمۀ اشاره و مركب از صفت تعيينى آن و كلمۀ جا كه بمعنى محل و مكان باشد يعنى آن جاى معين.
آنجا كه
( ān-jā-ke ) پ. كلمۀ اشاره يعنى محلى كه.
آنچنان
( ān-cenān ) م ف. پ. به اين طريق و باين نحو و باين روش.
آنچه
( ān-ce ) ص. پ. همانى كه.
آنح
( āneh ) ص. ع. مردى كه چون چيزى از او خواهند بواسطۀ بخل تنحنح كند و بسيار خنده كند. و دم برآرنده از تا سه و جز آن.
آنحة
( ānehat ) ا. پ. زن كوتاه قد.
آنحة
( ānehat ) ص. ع. مؤنث آنح.
آند
( ānd ) ا خ. پ. باصطلاح جغرافيا سلسلۀ جبال عظيمى را گويند كه در طول طرف غربى امريكاى جنوبى واقع شده است.
آنداو
( āndāv ) ا. پ. ساروج و گچ.
آن دم
( āndam ) م ف. پ. در آن زمان و در آن لحظه.
آندون
( āndun ) م ف. پ. آن زمان و آن وقت. و آنجا و چنين. و بدين وجه.
آن را
( ān-rā ) پ. كلمۀ اشاره بمعنى آن.
و به آن. و به او.
آنرو
( ān-ru ) م ف. پ. طرف مقابل و آن روى آب: آن طرف دريا.
آن زمان
( ān-zamān ) م ف. پ. آنوقت و آن هنگام و آن لحظه.
آنس
( ānes ) ص. ع. انس گيرنده و خو گيرنده.
آنس
( ānas ) ص. ع. خوگيرندهتر و انس گيرندهتر.
آنستان
( ānestān ) ا. پ. جاى چيزهاى موجود.
آنسة
( ānesat ) ص. ع. جارية آنسة دختر خوشنفس.
آنسته
( ānaste ) و ( āneste ) ا. پ.
بيخ گياهى خوشبو كه بتازى سعد گويند. و نيز گياهى خوشبو كه مردم طهران رشكك نامند.
آنسو
( ān-su ) م ف. پ. آن طرف و آن كنار. و بكنار آن. و بكنار ديگر و بطرف ديگر.
آنسيكلوپدى
( ānsiklopedi ) ا. پ.
مأخوذ از يونانى كتابى را گويند كه در آن از همۀ فنون حكمت و علوم گفتگو مىكند.
و بعربى دائرة المعارف و بفارسى فرنود سار گويند.
آن طرف
( ān-taraf ) م ف. پ. قدرى دورتر.
آنف
( ānof ) ع. ج انف.