آسمانگير
( āsmān-gir ) ا. پ. سايهبان و درختستان و گلستان. و هر چيز كه بر فراز بام برآيد.
آسمانناب
( āsmān-nāb ) ص. پ.
هر چيز ناب مانند آسمان.
آسمانه
( āsmāne ) ا. پ. سقف خانه و بام.
آسمانى
( āsmāni ) ص. پ. فلكى و سماوى و منسوب به آسمان. و لاجوردى و كبود و آبى رنگ. وا. نوعى از آتش بازى.
و آسمانى آهن: صاعقه. و آسمانى تير:
شهاب. و آسمانى زبان: زبان ملائكه. و ص.
بليغ و زبانآور.
آسمند
( ās-mand ) ص. پ. دروغگو و كاذب. و سرگشته و حيران و پريشان.
و ترسيده.
آسموغ
( āsmuq ) ا خ. پ. - مأخوذ از آشما اوغا ( ācemā-owqā ) - كه در لغت زند بمعنى ديوى است از متابعين اهريمن و سخن چينى و غمازى و دروغ و جنگ انداختن در ميان دو نفر از او صادر مىشود.
آسمه
( āseme ) ا. پ. مر. آسيمه.
آسن
( āsen ) ص. پ. آبى كه رنگ و مزهاش تغيير كرده باشد.
آسنستان
( āsenestān ) ا خ. پ. نام پدر زن وامق كه بدست وى كشته شد.
آسنى
( āsni ) ا. پ. مر. آسى.
آسو
( āsu ) ا. پ. قاقم. و موزه.
آسودگى
( āsudegi ) ا. پ. راحت و استراحت و آسايش و قرار و آرام و آرامش.
و اطمينان.
آسودن
( āsudan ) ف ل. پ. راضى بودن.
و خشنود شدن. و آسوده شدن. و فارغ گشتن و مردن و فوت شدن. و كم شدن رطوبت و ترى.
و ف م. آرام دادن و آسايش دادن و تسكين كردن و راحت دادن. و تسلى دادن و خاموش كردن و ساكت كردن. و خشك كردن.
آسوده
( āsude ) ص. پ. صلحجو و صلاحانديش. و ساكن و بىحركت. و فارغ و بىزحمت.
و خفته و خوابيده. و آسوده و آزاده:
راحت و رستگار.
آسوده حال
( āsude-hāl ) ص. پ.
راحت و مرفه الحال و با آسايش. و سير و پر.
آسه
( āse ) ا. پ. كشت و زراعت. و زمينى كه جهت كشت آباد كرده باشند. و استخوان ماهى. و سنگ آسيا. و ص: شيرين بيان.
آسى
( āsi ) ا. پ. زن همشو و زنى كه مرد بروى زن سابق خود بگيرد.
آسى
( āsi ) ص. ع. رجل آس: مرد اندوهگين.
آسى
( āsi ) ا. ع. طبيب و پزشك و جراح و فصاد. ج: اساة و اساء.
آسيا
( āsiā ) ا. پ. طاحونه و آس (مر.
آس). و آسياى دستى: دست آس و خر آسيا: آسيائى كه با خر مىگردانند.
آسيا
( āsiā ) ا خ. پ. - مأخوذ از يونانى - باصطلاح جغرافيا بزرگترين و پرجمعيتترين پنج قسمت عالم را گويند و اين قسمت پنج مقابل بزرگتر از قسمت اروپاست و از حيث شكل با آن و با افريقا كاملا متمايز است.
زيرا افريقا را تشبيه كردهاند. بيك بدن بزرگى بدون اطراف و اروپا را به بدن كوچكى كه داراى دست و پاى بزرك مىباشد و آسيا به تنهائى جامع اين دو علامت است يعنى بشكل ذو اربعة اضلاع بزرگى است كه از همۀ ابعاد آن اطراف طويل بزرگى خارج مىگردد و آنها عبارتند از رأسها و شبه جزيرهها. و باين اطراف متصل مىگردد جزائر زياد يا كم بزرگ و آسيا ما بين 24 درجه طول شرقى و 172 درجه طول غربى و ما بين يك درجه و 22 دقيقه و 77 درجه و 30 دقيقه عرض شمالى واقع شده پس بزرگترين عرض اين قسمت كه از شمال بجنوب واقع است 6000 كيلومتر خواهد بود يعنى از رأس تايمورسكى تا براس كومورن. و تقريبا از شمال غربى تا به جنوب شرقى كه 650 و 10 كيلومتر مىباشد بزرگترين طول آنست و موربا از رأس شرقى يعنى انتهاى كامچاتكا تا به تنگۀ سوئز كه متشكل مىسازد كرانۀ عربستان و مصر را امتداد يافته.
سطح آسيا را 000 ر 000 ر 44 كيلومتر مربع تقريبا اندازه گرفتهاند كه از اين جمله 000 ر 000 ر 1 كيلومتر سطح جزاير آنست. جمعيت قسمت آسيا 000 ر 000 ر 829 نفر مىباشد. آسيا محدود شده است از طرف شمال بواسطه اوقيانوس منجمد شمالى و بواسطۀ تنگۀ بهرنگ كه جدا مىكند آن را از آمريكاى شمالى و از طرف شرق بواسطۀ درياى بهرنگ و از طرف جنوب شرقى بواسطۀ اوقيانوس كبير و درياى چين و تنگه سنغاپور و تنگۀ مالاكا و از طرف جنوب بواسطۀ اوقيانوس هند كه آن را از افريقا جدا مىكند و از طرف مغرب بواسطۀ درياى مديترانه و آرشيپل و تنگۀ داردانل و قسطنطنيه و درياى سياه. تقسيمات سياسى آسيا از اين قرار است. در شمال سيبرى روس و در مشرق مملكت چين و ژاپن و كره و در جنوب شرقى قسمتى از هندوستان و مملكت آنام و كشنشين فرانسه و مملكت سيام و مملكت بيرمان و مالاكا؛ و در جنوب هندوستان و بلوچستان؛ و در جنوب غربى مملكت ايران و افغانستان و ايالات تركستان و تركيۀ آسيا و متصرفات روسيه و قفقاز و عربستان.
آسيا آژن
( āsiā-ājan ) ا. پ. آهنى كه بدان سنگ آسيا را آژن كنند.
آسياب
( āsiāb ) و
آسيا
( āsiā ) ا. پ. طاحونه اى كه با آب مىگردد و آسياب بىآب:
طاحونهاى كه بدون آب مىگردد.