آتشين لباس
( ātecin-lebās ) ا. پ.
لباس سرخ. و ص. كسى كه آن را پوشد.
آتشين مار
( ātecin-mār ) ا. پ. آه گرم. و زبانۀ آتش و تير آتش كه تير هوا گويند.
آتل
( ātel ) ا خ. پ. رودخانۀ بزرگى كه از طرف روسيه برميخيزد و به درياى مازندران مىريزد و باصطلاح جغرافى ولگا نامند و طول آن زياده از 360 كيلومتر است.
آتموسفر
( ātmosfer ) پ. مأخوذ از يونانى و مركب از دو كلمه يكى آتموس ( atmos ) يعنى بخار و ديگرى اسفرا ( sphafra ) يعنى كره.
و عبارت است از طبقۀ بخارى شكلى محيط بر كرۀ زمين و مركب از دو سيالۀ مرتجعه يكى هواى خالص كه بخار اكسيژن بود و ديگرى بخار ازوت. و هر قدر از سطح زمين بالا رويم و دور شويم وزن مخصوص آتمسفر كمتر مىگردد زيرا طبقات پست از طبقات فوق خود منضغط گشته و متراكم مىشوند پس هر طبقه از هوا كه بالاتر بود كمتر فشرده شده و متراكم گشته و بالملازمه سبكتر خواهد بود و وزن مخصوصش كمتر. و در باب ارتفاع آتموسفر عقايد حكما مختلف است. لاهير ( La hire ) از روى انكسار اشعۀ آفتاب ارتفاع اتموسفر را 60000 مطر مىداند و لاپلاس ( Laplace ) دانشمند معروف فرانسوى اتموسفر را شبيه بكرهاى تصور كرده كه نسبت به شبه كرۀ زمين تسطيحش بيشتر است و نسبت دو محورش مثل نسبت 2 به 3 مىباشد و اتموسفر را كه بتازى لوح ( lawh ) و لوح ( luh ) و مهوا. ( mahva' ) نيز گويند و بفارسى نوده ( nawdeh ) و ينوار ( yenvār ) نامند و زين و قابل سنجيدن است زيرا كه هم هوا و هم ساير مواد هوائى شكلى كه بآن مختلطاند تماما صاحب وزن مىباشند و وزن آن را باين نسبت مىتوان بيان كرد:
وزن يك ستون از اين سياله برابر است با وزن يك ستون 76 سانتيمترى از زييق و يا يك ستون 10 مطر و 97 سانتيمترى از آب درصورتىكه درجۀ حرارت را 12 و قطر هر سه ستون را متساوى قرار دهيم.
آتن
( āten ) ا خ. پ. مر. آطن.
آتوربان
( ātur-bān ) ا. پ. عابد از دنيا گذشته و زاهد.
آتون
( ātun ) ا. پ. زنى كه دختران را تعليم دهد و خواندن و نوشتن و دوختن آموزد.
و زهدان و مشيمه.
آتى
( āti ) ص. ع. آينده
آتيش
( ātic ) ا. پ. مر. آتش.
آتين
( ātin ) ا. پ. موجود شده و پيدا گشته و بهم رسيده. و خلق شده.
آتينان
( ātinān ) پ. ج آتين يعنى مخلوقات.
آتيه
( ātie ) ص. پ. - مأخوذ از تازى - آينده.
آثار
( āsār ) ع. ج اثر و ثار ( sa'r ).
آثار
( sār ) ا ج. پ. - مأخوذ از تازى - اثرها و علامتها و نشانهها و نقشها. و يادگار و آنچه از كسى يا از چيزى باقى ماند.
آثام
( āsām ) ع. ج. اثم
آثم
( āsem ) ص. ع. گناهكار ج.: آثمون
آثمات
( asemāt ) ص. ع. ج. نوق آثمات: ماده شتران مانده و آهستهرو.
آثمون
( āsemun ) ع. ج آثم.
آجاك
( ājāk ) ا. پ. زمين و گرد و خاك.
آجال
( ājāl ) ع. ج. اجل و اجل.
آجام
( ājām ) ع. ج. اجم و اجمة ( ajmat ) و اجم.
آجام
( ājām ) ا ج. ع. غوكها. واحد ندارد.
آجدن
( ājadan ) ف م. پ. آجده كردن.
آجدان
( ājodān ) ا. پ. - مأخوذ از فرانسه - آجودان.
آجده
( ājede ) ا. پ. درشتيهاى سوهان.
و ناهمواريهاى چيزى. و نوعى از دوختن جامه كه فاصلۀ فروبردن سوزنها از بخيه قدرى بيشتر بود. و ص. خلانيده شده از سوزن و غير آن. و هر چيزدان دانى را آجده و آجيده گويند.
آجده
( ājide ) ص. پ. رنگ كرده شده.
آجر
( ājar ) ا خ. ع. هاجر مادر اسمعيل پيغمبر.
آجر ( ājar ) و ( ājor ) و ( ājer ) و ( ājorr ) و آجرون
( ājorun ) و ( ājorrun ) ا. ع.
- مأخوذ از آگور فارسى - خشت پخته كه بدان عمارت بنا مىكنند و بفارسى ساغ نيز گويند.
آجرى
( āj ) ص. پ. منسوب به اجر. و بناى آجرى: بنائى كه از آجر ساخته باشند.
آجستن
( ājastan ) ف م. پ. كاشتن درخت.
و برقرار كردن سنگ.
آجستن
( ājestan ) ف م. پ. مر. آجستن.
آجسته
( ājeste ) ص. پ. كاسته شده.
و نوآجسته. تازه كاسته شده.
آجش
( ājec ) م ح. پ. از فعل آجدن.
مر. آجيش.
آجل
( ājel ) و
آجلة
( ājelat ) ا. ع.
روز قيامت. و ص. هر چيز كه داراى مدت بود.
آجل
( ājel ) ص. ع. پسمانده و درنگ كرده. و جنايتكننده.
آجل
( ājol ) و
آجل
( ājal ) ا. پ.
آروغ و نفخ شكم.
آجلا
( ājelan ) م ف. - مأخوذ از تازى - با مدت. - ضد عاجلا.
آجم
( ājem ) ص. ع. ناخوش دارندۀ طعام و دلگير و ملول شدۀ از آن.
آجن
( ājen ) ص. ع. آبى كه مزه و رنگش برگشته باشد.