این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
دیوان بهار
۲
کام جانرا بود گفتارش همه شهد و شکر
گوش دل را اشعارش همه درّ نضید[۱]
رونق بازار شعر از این عزا در هم شکست
قامت اهل سخن یکسر از این ماتم خمید
خامه در سوکش زبان ببرید و اندر خون نشست
نامه از مرگش سیه پوشید و پیراهن درید
سر بدرگاه رضا بنهاد از روی رضا
با دل دانا و رأی روشن و بخت سعید
خواست تا پور دلافکارش بهار داغدار
مصرعی گوید پی تاریخ آن فحل وحید
هاتفی از بقعه ناگه سر برآورد و سرود
مر صبوری را باین درگه بود روی امید
۱۳۲۲ |
- ↑ نضید بمعنی محکم و مرتب است.